۱۳۹۲ شهریور ۱۶, شنبه

سوريه و چهار سوار سرنوشت اوباما ...

پایان علویسم و خمینیسم

در این برنامه مانوک خدابخشیان نگاهی به اوضاع سوریه دارد:

چرا بحران سوریه به طول انجامید؟چرا اوباما تمام اعتبار سیاسی و پرستیژ خود
 را قربانی سوریه میکند؟چرا بایدن که تا دیروز از مذاکره با اسد و نظام اسلامی حمایت میکرد و جرج بوش را مواخذه میکرد که چرا در مورد جنگ عراق با سوریه مذاکره و مشورت نکرد امروز از  بزرگترین مخالفان اسد است؟چرا جان کری نزدیک ترین آمریکایی به بشار اسد ، امروز سخنگوی رسمی لشکر کشی به سوریه را بر عهده دارد؟
از نظر تاکتیکی ادامه بحران سوریه به سود اسرائیل خواهد بود و حتی آمریکا، چون سوریه تبدیل شد به گورستان سپاه قدس  و حزب الله لبنان همانند حالتی که افغانستان برای ارتش روسیه داشت.
 پایان علویسم می آید و شاید پایان اسلام انقلابی از نوع خمینیسم.
بازی شیعه و سنی در این میان چه نقشی دارد؟
پروژه " لندنستان " که اولین بارتوسط یک دیپلمات فرانسوی مطرح شد یعنی
مرکزیت لندن برای اداره تمام گروههای اسلامی چه نقشی در این میان دارد؟
درست لحظه ای که انگلیسی ها خواستار برگشت به شرق سوئز و مسلط شدن به عراق،مصر و ایران می باشند چرا پارلمان بریتانیا به حمله نظامی به سوریه رای منفی میدهد و مخالفت میدهد؟
آیا آمریکا و فرانسه و حتی روسیه میخواهند در برابر این بازگشت
ژئواستراتژیک بریتانیا به منطقه واکنش نشان دهند؟

سپاه قدس و قاسم سلیمانی چه سرنوشتی در باتلاق سوریه خواهد داشت؟
موازنه قدرت در منطقه به چه سمت و سویی میرود؟
ارتباط سوریه و تهران و دولت روحانی چگونه میتواند تحلیل شود؟
سخنان هاشمی رفسنجانی نشان میدهد که عده ای درتهران خود را برای مذاکره آماده میشوند؟آیا مافیای هاشمی قادر خواهد بود امریکا و اسرائیل را در مورد پروژه های هسته ای ایران متقاعد کند؟




۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه

حسن داعی : ظریف شاه کلید رژیم برای عبور از بحران نظام اسلامی





ظریف، شاه کلید رژیم برای مقابله با فشارهای بین المللی: مستند ویدئوئی فوروم ایرانیان
در این مستند ویدئوئی با ارائه اسناد و مصاحبه هائیکه برای اولین بار منتشر میشوند، نقش ظریف در مذاکرات پنهان با آمریکا برای حمله به عراق، فریب اروپا در بحران هسته ای و گسترش نفوذ رژیم ایران در آمریکا بررسی میشوند. هدف رژیم از انتخاب ظریف چیست؟ سازش هسته ای یا مدیریت تنش با غرب و کاهش فشارها بمنظور عبور از بحران و دستیابی به اهداف استراتژیک رژیم؟

حسن داعی از نقش لابیگری ظریف برای حفظ نظام اسلامی میگوید . در این برنامه حسن داعی درباره نقش لابی های نظام اسلامی میگوید.اینکه محمدجواد ظریف وزیر خارجه دولت روحانی چه نقشی داشته در لابیگری گسترده برای نجات نظام اسلامی از بحران ماهیت خود و خطر سقوط.او مهره کلیدی رژیم در مذاکرات با آژانس و نقش مهم در نجات رژیم داشت.
او از ارتباط ظریف با لابی های مثل نایاک و تریتا پارسی و امیر احمدی میگوید.او از نقش ظریف در همکاری حکومت اسلامی با امریکا برای حمله به عراق و افغانستان با مصاحبه های مستند پرده برداری میکند.
ظریف دفتر نمایندگی رژیم در سازمان ملل را به دفتر رژیم برای لابیگری بدل کرده بود.از ارتباطاتش با بنیاد علوی در نیویورک میگوید.جواد ظریف در مورد نحوه خرج کردن درامدهای بنیاد علوی تصمیم گیرنده اصلی بود.مثل کمکی که به دانشگاه کلمبیا توسط ظریف پرداخته میشد تا بدل به محل لابیستهای رژیم شود.
جواد ظریف مرتب در جلسات شورای امریکایی ایرانیان امیراحمدی شرکت میکرد.او با تریتا پارسی هم رابطه ای نزدیک داشت که اسناد ان وجود دارد.
روابط تریتا پارسی و ظریف به حدی گسترده بود و معلوم میشود که ظریف نسخه معروف " معامله بزرگ " که لابی به سود رژیم بود در اختیار تریتا پارسی گذاشته شد.
ارتباطات گسترده ظریف با نمایندگان کنگره امریکا و نقش او در ایجاد فضای ضامن صیانت از نظام اسلامی در میان سیاستمداران امریکایی و ...و نقش حسن روحانی و موسویان در فریب دادن جامعه جهانی و کشورهای غربی ( به اذعان خود ایندو در مصاحبه های مختلف)با واسطه گری ظریف 

۱۳۹۲ مرداد ۱۴, دوشنبه

سپاس تاریخ ایران از مشروطه خواهان:خاک میخوریم،اما خاک نمی دهیم


جمعی از زندانیان مشروطه خواه در باغ شاه پس از به توپ بستن مجلس 

مظفر‌الدین شاه در مراسم گشایش دوره اول مجلس شورای ملی 




تجمع مشروطه طلبان در محوطه سفارت انگلستان در تهران 

سمت راست مشروطه خواهان تبریزی و چپ مجلس شورای ملی
یپرم خان و سردار اسعد از فاتحان تهران 


 مجاهدين مشروطه خواه پس از فتح تهران



 محمد علي شاه و وزراي او در باغ شاه بعد از به توپ بستن مجلس

تشییع پیکر یکی از مشروطه خواهان اعدامی




قشون اعزامی از کرمانشاه


ورود مشروطه خواهان متحصن به سفارت انگلستان

 افتتاح مجلس شوراي ملي با حضور احمد شاه و نايب السلطنه عليرضا خان عضدالملك  



بزرگ میداریم و ارج مینهیم به تمام کسانی که جنبش مشروطه ایران را به پیروزی سوق دادند.قهرمانان مشروطه و آنهایی که به آرمانهای مشروطه یعنی ایرانی مدرن و پیشرفته و اباد ، باملتی سربلند و مرفه و محترم در تمام جهان ، جامه عمل پوشاندند ،همیشه در قلب تاریخ ایرانشهر جاودان و محتشم خواهند ماند و ننگ ابدی بر آنان که در سال 57 مشروطه را به دار کشیدند و مشروعه را بر سرنوشت یک ملت فائق کردند

امام خون:روحانیون نباید رئیس جمهور شوند!




حال ببینید این فریب بزرگ چگونه ایران را به جایی رسانده که نه تنها یک جانی وزیر دادگستری رئیس جمهوری منتخب میشود بلکه سرنوشت یک ملت را روحانیون جانی در دست گرفته اند.

مصطفی پورمحمدی جانی معروف و عضو مثلث اعدام در سال 67،وزیر دادگستری دولت اعتدال شد!! باورتان میشود.کنار
 دستش هم همیشه هاشمی نشسته.در همه جا.دو معنی میتوان برداشت کرد:

اول هاشمی دوباره احیای سیاسی شده
دوم با انتخاب یک قاتل پیام مشخصی صادر شد.ما مشتی جانی اشغالگر هستیم که با هم ایران را تاراج میکنیم و شما هم به ما رای میدهید!!!جالبه رسانه هایی مثل بی بی سی و صدای امریکا اصلا به این انتخاب حیرت آور نمی پردازند و جااندازی و پااندازی را سرلوحه سیاستهای رسانه های خود قرار داده اند یعنی حمایت از روحانی!این انتخاب پور محمدی دهن کجی و توهین به ملت است یا حقیقتی تلخ که واقعا مردم همین هستند که اینها شناخته و به سواری ادامه میدهند؟نمیدانم.البته وقتی با فلاحیان مردی برای تمام فصول جنایت و فساد عکس یادگاری می اندازد در جشن اعضای
ستادهای روحانی  و از او و تلاشهایش برای پیروزی روحانی تقدیر میکند خب قضاوت با شما



۱۳۹۲ مرداد ۱۰, پنجشنبه

حرف آخر : پهلویسم ، نوع حکومت نیست بلکه منش و روشی سیاسی - اجتماعی است



مانوک خدابخشیان در این حرف آخر:

در این برنامه به فتوای خامنه ای پرداخته میشود و اینکه جامعه ایران مقصر اصلی است که اجازه میدهیم خامنه ای چنین گستاخی کند و به ملت و جامعه توهین کند.
او میگوید خامنه ای این حسن را دارد که همیشه خودش هست.نه ادای هاشمی را در می آورد و نه جانوسی دو چهره مثل خاتمی هست همیشه این ذات بد خود را نمایش میدهد و مردم را فریب نمی دهد.مردم هستند که باید پوست بیندازند.باید مردم تغییر کنند و نسلی نو را در جامعه پدیدار کنند.باید بجای حمله به اسلام و یا بیرون کشیدن جنازه رضاشاه بصورت خلخالی وار به این مسائل پرداخته شود.این نویسندگان و گویندگان وابسته به اپوزیسیون جاانداز که صبح تا شب به مسائل نامربوط می پردازند چرا در مورد این فتواها و حقارتی که به جامعه تحمیل میشود فریاد نمی زنند.

نگاه کنید به این کت شلواری های نهضت ازادی وجبهه ملی.چگونه ایران را دو دستی تقدیم اقای خمینی کردند.یک اخوند عقب مانده.اینها مقصر بودند.همین بازرگان و جاسوسی به نام ابراهیم یزدی که معلوم نیست چکاره هست و همیشه هم حضور دارد در صفهای رای حسینیه ارشاد.!
بجای اینکه یقه مصباح یزدی را بگیرید بروید سراغ این مردم فریبها  که تابوت دکتر مصدق را روی شانه گرفتند یا پشت عکس او پنهان هستند سر مردم کلاه گذاشتند بعد جنازه را پرت کردند کنار و خمینی را بر دوش گرفتند.

مانوک خدابخشیان در این برنامه در پاسخ که پهلویسم را به سلطنت طلبی صرف ترجمه میکنند، توضیح میدهد :
پهلویسم مورد اشاره من سلطنت طلبی نیست.اگر کسی پهلوی ها را دوست دارند بحثی جداست.منتها پهلویسم من روش،شعار و فرهنگ سیاسی است که میتوانند با ان این سرزمین را ازاد کنند از دست این حکومت اسلامی.بحث و نقد حکومت پهلوی جدا میباشد که نقاط ضعف و قوت آن بحث و نقد شود ولی پهلویسم یعنی آنچه پهلوی برای ایران اورد یعنی مدرنیسم ، ناسیونالیسم و سکولاریسم که در دوره پهلوی در ایران حس شد.
البته میتوان گفت چرا دیکتاتوری سیاسی برخلاف ازادیهای اجتماعی بصورت مدرن وجود نداشت.دموکراسی در ایران وجود نداشته است که با پهلوی تمام شود.بلکه پهلوی دیکتاتور سیاه و همه جانبه قاجار که ریشه در تاریخ دارد را به پایان رساند ولی در زمینه های سیاسی بحث وجود دارد.ولی یادمان باشد دموکراسی پدیده ای نوین است چه بسا همزمان رضا شاه از اتاتورک تا فرانکو و موسیلینی و سالاراز و هیتلر تا امریکای جنوبی و خاور دور، همه دیکتاتوری های بدتر از پهلوی بودند و اصولا دموکراسی پدیده ای نوین است و انها که رضاشاه را پیام آور دیکتاتوری میدانند یا بی سوادند و تاریخ ایران و جهان را نمی دانند یا احتمال زیاد مغرضانی که به جایی وصلند و دنبال هدفهای خاص به تخریب خدمات پهلوی می پردازند.


در بخشی از این برنامه نگاهی به اسلام سیاسی و وضعیت اردوغان در ترکیه و اوضاع مصر اشاره می شود : عفب راندن اسلام سیاسی آغاز شده و اتاتورکیسم بازخواهد گشت چون ترکیه با اتاتورکیسم شد ترکیه امروز...







۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

حرف آخر: پهلویسم یعنی سکولاریسم،مدرنیسم و ناسیونالیسم



مانوک خدابخشیان در این برنامه از رسانه های لس انجلسی میگوید.او در ادامه در مورد پهلویسم تعریفی ارائه میدهد:

...ما میتوانیم با پهلوی ها مخالف باشیم به هر دلیلی و خوشمان نیاید ولی نمی توانیم پهلویسم را نادیده بگیریم. ما باید درباره پهلویسم بگوییم.من اولین کسی بودم که این اصطلاح را بکار گرفتم وقتی هم بکار گرفتم برای کسانی چنان ناشناخته بود که لعن و نفرینم میکردند.مگر میشود از پهلویسم سخن گفت.بله پهلویسم وجود داشت.در بطن ضمیر جامعه ای خفته بود که این جامعه ساکت منتظر شنیدن صدای پا و آمدنش بود.نگاه نکنید سایه بلند رضاشاه با یک مستند رضاشاه زد تو دهن همانها که به بهانه مصدقی بودن رضاشاه را نفرین میکردند یا بخاطر یک کودتای مسخره بر میگشتند جنازه رضاشاه را از ارامگاهش در میاوردند درست مثل جلاد خلخالی.

یا کسانی که توده ای و چپی بودند و بی جهت به شخصیتی حمله میکردند که به هر حال پهلویسم را آورده بود آنهم بعد از ایران عقب مانده قاجاری که مردم رعیت بودند و ممالک محروثه پرشیا بود و اصلا ایرانی نبود.و من معتقدم به پهلویسم نه به عنوان موضوع سلطنت بلکه همیشه ایمان داشته ام پهلویسم یعنی:ناسیونالیست،سکولاریسم و مدرنیسم.و این راه نجات ما خواهد بود.
بخاطر همین باورم هست که از این رسانه هم مثل رسانه های دیگر باید بروم و این آخرین برنامه هست!! ولی من به پهلویسم اعتقاد دارم و همیشه روی آن پافشاری میکنم.

همه میدانند به یک نظام جمهوری مدرن تمایل دارم ولی بحث پادشاهی یا جمهوری بحثی انحرافی است و ما را از هدف که براندازی این نظام است دور میکند.نوع نظام نمی تواند دموکراسی بیاورد.

 حالا یک کنفدراسیون گویندگان و برنامه سازان وجود دارد که میلیون ها دلار خرج میکنند .مثل کنفدراسیون دانشجویان ولی اینبار هدفش جلوگیری از براندازی و حفظ این رژیم است.این گنگ رسانه ها را اشغال کرده اند و به هر کس در راه براندازی تمامیت این نظام گام بردارد جایگاهی ماندگار نمی دهند ولی کافیه به پهلوی فحش بدهید ده سال برنامه دارید و مدام حرفهای تکراری میزنید ولی کسی با شما کار ندارد و میگویند هم میهنان حمایت کرده اند.خیر اینها هم میهنان نیستند بلکه گنگ پشت پرده است که برنامه سازان و محتوی را تعیین میکنند که چه مسیری باید باشد.




گاهی نام " دموکراسی " تبدیل به ابزار میشود برای کشورهایی که استعمار خود را به صورت نوین ارائه دهند.نباید اجازه دهیم با واژه دموکراسی از دیکتاتورها از مرسی تا روحانی حمایت کنند برای مطامع سیاسی خود.
همه شما شگفت زده شدید یک مستند رضاشاه چنین بازتابی دارد.چه شد که مصدقی ها و توده ای چنین منفعلانه سر و صدا میکنند و چند نقد آبکی مینویسند که فلان قسمت فیلم چرا این را گفته یا آن را نگفته؟! مهم این نیست که کلیت این فیلم خطاهایی دارد یا ندارد مهم این هست یک ملت را به تفکر و واکنش واداشت و هیجان زده کرد.چون این نسل میداند پهلویسم یعنی چه...

لینک در سایت یوتیوب

لینک در ساندبلود

لینک کم حجم 


۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

انقلاب " هیچ " و دموکراسی خواهان جنایتکار!



این همه خواست انقلابیون 57 بود.این زن فاحشه نبود که اگر بود هم سزاوار این رفتار نبود.این زن یک مستخدم،یک کلفت بود.آری این همه انقلاب 57 بود...این دموکراسی خواهی این انقلابیون و سردمدارانشان بود...ببینید چگونه " آزادیخواهان " بر صورت این پیرزن بی پناه مشت میزنند،تن بی جان و فرتوتش را بزور می دوانند و فریاد دموکراسی و مرگ بر شاه سر میدهند.ننگ بر شما باد

۱۳۹۲ مرداد ۵, شنبه

حرف آخر : مستند "رضاشاه" و رنسانس ایرانی





در این برنامه مانوک خدابخشیان به مستند من و تو با عنوان رضاشاه میپردازند.او میگوید:

به مناسبت چهار مرداد سالروز درگذشت رضاشاه کبیر این مستند پخش شده.من مطمئن بودم که این نسل روزی از پشت چنارهای بلندبالای تهران و ایران بیرون خواهد آمد.جوی که از این مستند بوجود امده همانند جو حاصل از مستند تهران تا قاهره شاید بسیار فراتر، در حدی نیست که ما آن را به چند سلطنت طلب محدود کنیم و انگ پهلوی پرست بزنیم.خیر.اینها مردم ایران هستند نسل جوان ایران هستند که اینچنین به استقبال سایه بلند رضاشاه میرود.چپها و نهضت آزادی و اسلامیون و همه خمینی چی ها به فراموشی سپرده شدند ولی رضا شاه دوباره بازگشته.

سالها از انقلاب گذشته ولی خدابیامرز در تاکسی تاریخ نشسته.چون یک انقلاب هیچ رخ داد.انقلابی دروغین.وقتی کامنتها در مورد این مستند وهیاهوی مردم را  مبینیم ، یادم می آید که گفته بودیم رنسانس می آید.اشتباه نکردیم.نرفتیم عکس مصدق روی میز بگذاریم و بعد به پهلوی حمله و توهین کنیم و بعد به اسلام حمله کنیم تا معروف شویم.ولی واقع بینانه گفتیم یک رنسانس ایرانی خواهد آمد و مجددا پهلویسم همان سکولاریسم ، ناسیونالیسم و مدرنیسم به خیابانها خواهد آمد.امروز 4 مرداد با پخش این مستند،در تقویم تاریخ ایران به یک خانه سفید بدل خواهد شد.دیگر کسی در تقویم تاریخ دنبال خانه سیاه 28 مرداد نخواهد گشت.

چرا؟امروز نسل فردایی ایران همین نسل شیک،همین نسلی که نمیداند در پی چیست ولی آینده را صدا میزند با هزاران کامنت ،نشان دادند رضاشاه به ایران برنگشته ولی پهلویسم به ایران بازگشت.با سایه بلند اقای رضا شاه ،همان رضا میرپنج،همان رضاخان.با سایه بلندی که ایران ویران شده را ایران کرد.با دانشگاه تهران ، تهران را ساخت.سایه مردی که حجاب از سر ایران قرون وسطایی برداشت.کسی که ایران را مدرن کرد.حالا سایه وی دوباره راه افتاده.ما گفتیم پهلویسم خواهد آمد.امروز دیگر طاغوتی بودن ننگ نیست .خمینی چی بودن ننگ است.در شاه راهی که تمدن بزرگ دوباره راه خواهد افتاد دیگر تمدن بزرگ فانتزی نیست بلکه انها که راه و خط امام را طی میکنند دنبال یک سراب هستند.ما گفته ایم شما میتوانید مخالف پهلوی و ضد خاندان پهلوی باشید ولی پهلویسم را نمی توانید رد کنید.ما در عصر پس از خمینی و اسلام سیاسی حتی رحمانی و اصلاح طلبی زندگی میکنیم.ما داریم صدای پای رنسانس ایرانی را می شنویم.

سوال اینجاست پس از این عصر در ایران چه اتفاقی خواهد افتاد...حوادث ترکیه و سوریه و مصر بر مردم ایران تاثیر زیادی داشت.وقتی جوانان ترک عکس اتاتورک را بلند کردند و در مصر ناسیونالیسم مصری برنده شد جوانان ایرانی از خود پرسیدند ما چرا این راه را نرویم...
چرا ما بدنبال پهلویسم نرفتیم که آنسوی سکه اتاتورکیسم است و به همه جهان پیام دهیم ما از تمامیت و کلیت این نظام عبور کرده ایم و خواهان دوران " پس از نظام اسلامی " هستیم . و رفتیم بدنبال جنگ جمارانی ها با جمکرانی ها...
در این میان خوشحالیم که نسل جدید دارد به آنچه تاریخ واقعی ایران است پی میبرد و دیگر دروغ گویان انقلاب هیچ حرفشان که همه تحریف و تخریب تاریخ بوده است خریداری ندارند.
باید فرصت را غنمیت شمارد.نرفت دنبال بازیهای روحانی و خاتمی و تیم هاشمی.دنبال داستان سرایی های منحرفانه بی بی سی چی ها نرویم...

لینک در soundcloud

لینک در سایت یوتیوب

لینک با حجم کم برای ایران





۱۳۹۲ مرداد ۳, پنجشنبه

از خیانت برخی سران ارتش تا قانون اساسی مشروطه : آخرین سخنرانی شاهپور بختیار قبل از ترور





آخرین مصاحبه با دکتر بختیار در سال 1989 در هلند پیش از ترور شدن.

در این مصاحبه دکتر بختیار در مورد موارد مختلفی سخن میگوید.او از خیانت یا اشتباهات ارتش در رویداد 57 و آنچه خیانت قره باغی میگویند شرح میدهد.دکتر شاهپور بختیار اشاره ای مستقیم میکند که بارها گفته است موافق مشروطه پادشاهی هستم .

 دموکراسی یعنی احترام به حقوق مردم.
من به مملکت و به اوضاع مملکتی و ژئوپلتیک منطقه و ایران فکر میکنم و مشروطه پادشاهی تشخیص من است ولی اگر مردم ایران چیز دیگری بخواهد من به آن احترام خواهم گذاشت و ملت ایران اگر بخواهد قانون اساسی بر اساس نظام جمهوری داشته باشد مختار است و من تابع محض خواهم بود.

انتخاب اکثریت مهم است ولی اکثریت باید به اقلیت احترام بگذارد. / در دوره پهلوی مشکل این بود به قانون اساسی مشروطه عمل نمیشد.
در بخشی دکتر بختیار به حوادث دوره 37 روزه نخست وزیری خود و نقش خائنانه امثال قره باغی و دیگر مشکلات آنروزها پرداخت.
اشاره به نوع ارتباطش با دیگر گروههای اپوزیسیون میکند و بطور مبسوط به نقد برخی از چپ ها از جمله حزب توده میپردازد.
برخی میخواهند رئیس جمهور بشوند و اصرار دارند به نظام جمهوری /اولین وظیفه یک حرکت ملی و اجتماعی امیدوار نگه داشتن مردم است.
نیروهایی که هنوز با آخوند سروکار دارند متوجه نشدند هاشمی بدتر از خامنه ای و او بدتر از خمینی است .اینها برای منافع خود مشغول زد و باند با نظام اسلامی بوده اند .

 حسین فاطمی یک مقدار زیاده از حد ولع جاه طلبی داشت و با همه دوستان و همکارانش لحن زننده داشت.زیر پرونده حکم اعدام ایشان،شاه فقید نوشته بود این حکم فعلا اجرا نشود...

در مورد اعتماد به سیاسیون میگوید: به گفته یک فیلسوف به هیچ کس اعتماد نکنید مگر وقتیکه بمیرد.ولی با استفاده از شواهد و قرائن میتوان اشخاص را شناخت.
نطفه فتنه خمینی بعلت عدم توجه به عمق کارها و عدم توجه به تربیت سیاسی جوانان ایران بود.ولی دلیل انقلاب یک دلیل ثابت و خاص نیست بلکه دلایل متفاوت داشت .
تمام قوانین بر علیه زن مانند خانواده و یا حق طلاق که توسط آخوندها وضع شده باید کن لم یکن اعلام شود. 

او  اشاره میکند :
فتنه خمینی ننگین ترین ٬ زشت ترین و سیاه ترین تاریخ این کشور و حتی دنیا را در برداشته است. باید صحبت از حوادثی که ایران را ویران خواهد کرد در میان باشد و آگاهی داد. تمرین دمکراسی کنیم و همدیگر را بپذیریم به غیر از بغض و کینه حزبی که ایران را به انحطاط می کشاند.



۱۳۹۲ تیر ۳۰, یکشنبه

حرف آخر : زشت ترین انقلاب در زیباترین کشور



آیا ایران آنروزها زیبا بود؟
بله ایران زیبا بود چون : 
ایران زیبا بود چون در شاهراه فردا حرکت میکرد.

ایران زیبا بود چون دختران ایران رها شده از بند حجاب و روبند و برقع، در بالاترین سطوح اجتماعی و حتی سیاسی حضور داشتند.
قاضی و وزیر بودند.حق رای پیدا کرده بوند.پا به پای مردان در مناصب اجتماعی بودند.ورزش در حد قهرمانی داشتند.ایران زیبا بود چون چهار راه فرهنگی دنیا بود.زیبا بود چون در شاهراه تاریخ و جغرافیا بود.جشن هنر شیراز داشت.

محمدرضا شاه داشت که اپک را رهبری میکرد و حق ایران را برای نفت خودش تا شش میلیون بشکه گرفت و البته هزینه اش را داد ولی نفت را در 1973 بطور کامل ملی کرد.
مصدق داشت که با استعمار انگلیس مبارزه میکرد.قوام داشت که سیاست مردی اگاه بود.بله اختلاف هم بود جنگ قدرت هم بود در همه کشورها هست ولی مهم این هست که مخالف و موافق بود.

ایران چریک داشت مصدقی داشت که بر پستهای مهم دولتی و اداری گمارده شده بودند، توده ای داشت در بالاترین مناصب . ساواکی هم داشت چپ داشت که در تلویزیون ملی مهمترین ارگانها را اداره میکردند با حکومت هم علنا مخالف بودند.

 راست هم داشت دوستداران شاه داشت ،میانه داشت ،اختلاف هم بود مشکلات هم بود بله بود ولی اینها وجود داشت و مثل امروز نبود که ما هیچکدام را نداریم یا در زندان یا در تبعید یا اعدام شده یا شکنجه شده یا ...بعبارتی هیچ کدام از اینها را بصورت اسمی و  رسمی ندارد.
چون با مصر و اردن و مراکش و عربستان و شیخ نشین های عرب و ...رقیب بود ولی دوست بود.جزیره کیش داشت مانند هنک کنگ.
ایران زیبا بود چرا که 50000 دانشجو را برای تحصیل فرستاده بودند خارج و برمیگشتند به ایران خدمت میکردند.
ایران زیبا بود چون لر داشت ترک و آذری و کرد و قشقایی و یهودی و اسوری و کلیمی و ... داشت و همه ازادانه زندگی میکردند.ایران زیبا بود چون رستم داشت بابک خرمدین داشت علی و محمد هم داشت عیسی داشت موسی داشت و کوروش و خسرو پرویز داشت و همه را با هم داشت.
ایران زیبا بود چون کیمیایی و مهرجویی داشت ولی فلینی و هیچکاک هم داشت بر روی پرده سینماها.

ایران زیبا بود چون خیلی چیزها داشت تا اینکه انقلاب اسلامی آمد...
آری ایران زیبا بود.چون ایران بود نه ایران اسلامی .ایرانی برای همه ایرانیها


میدانید او را به چه گناهی این انقلابیون زشت سوزاندند ؟

۱۳۹۲ تیر ۲۸, جمعه

حرف آخر : مردمی که به استقبال دروغ میروند و میبازند!





در این مصاحبه مانوک خدابخشیان نگاهی دارد به ارتش ایران و نقش سران آن در وقایع بهمن 57،چطور ارتشیان اعدام می شدند؟

خاطره ای شخصی درباره ازهاری که بسیار جالب و قابل تامل است،شایعاتی که به دروغ آنروزها در جامعه ساری و جاری بود و بعدها معلوم شد اکثر اینها به دروغ برای بدنام کردن افراد بیان میشده و اینکه مردم چقدر راحت دروغ را میپذیرند و حتی آن دروغها را دوست میدارند و از این جهت هم بازنده هستند.چه دروغ های انقلابیون چه دروغ های برخی شیادان سیاسی در امروز ایران و ...
نقش برخی قلم بدستان مشهور در پروسه فریب مردم چه بوده و میباشد؟

آیا ما اپوزیسیونی به معنای واقعی کلمه داریم یا اپوزیسیون جاانداز است که درجهت ادامه حیات نظام اسلامی جولان میدهد و مردم را فریب می دهند؟

آیا بریتانیا به خاورمیانه باز میگردد چنانچه اقای دالتن گفته بود انگلیس باید به تهران بازگردد؟!

چه نقشی برای ادامه مسیر حیات سیاسی جامعه ایران، بر دوش روحانی نهاده شده است و این موضوع چگونه شکل گرفته است؟
سمینار اقتصاد دانان و حقوق دانان در تهران به موضوع جنبش ضد تحریم چون این تحریمها را ناحق میدانند و پشت نام مردم مشغول نجات رژیم اسلامی هستند.
و نگاهی اجمالی به اوضاع منطقه ، سوریه و ترکیه ...




 لینک برنامه در سایت /soundcloud



لینک در سایت یوتیوب :



۱۳۹۲ تیر ۲۷, پنجشنبه

دو عکس در یک قاب عکس تاریخ ...


روزی روزگاری در ایران :




روزهای اول بهمن ماه 57
بانویی در خیابان کنار چند سرباز مسلح ، شاید عکس یادگاری برای تاریخ می اندازد!
خواستم شرحی بر عکس بنویسم ولی برای این فریم از تاریخ بهترین شرح : بدون شرح!








و باز هم بدون شرح و شاید تنها بتوان نوشت :
زشت ترين انقلاب در زيباترين كشور







این دو فریم باید با هم و در کنار هم با دقت دیده شود تا بدانیم ما با خودمان چه کردیم و جامعه ایران دست به چه خودکشی بزرگ سیاسی زد بدون اینکه چشمش را باز کند که دارایی هایش چه بود که به یغما رفت و قرار است به استقبال کدامین سیاهی برود و آنان که مردم را فریب دادند هنوز هم مشغول فریب ملتند.


برتراند راسل درست میگوید که...



برتراند راسل میگوید:
تنها گوسفندان به چوپان نیاز دارند جامعه گوسفندی لایق حکومت گرگان است.
و این پیامی صحیح و قابل تامل است به تمام جوامع،به تمام ملل،به همه مردمان...



و به پیوست برای شناخت بیشتر با ایشان لحظه دریافت جایزه نوبل توسط برتراند راسل در سال 1950


۱۳۹۲ تیر ۱۱, سه‌شنبه

پارادایم شیفت - تغییر شاخص ها و معیارها




هربرت مارکوزه: وی پدر چپ جدید نامیده می شود. یکی از اصلی ترین متفکرین مکتب فرانکفورت که به خاطر تلاش هایش در زمینه نشر آرای فروید و مارکس مشهور است. وی معتقد بود که (( نظارت اجتماعی نه تنها از طریق کنترل مستقیم قابل تحقق است بلکه می توان آن را از طریق دست کاری امیال مردم نیز انجام داد. )) کتاب وی، اروس و تمدن به شدت بر متفکرین دهه 1960 و جنبش های اجتماعی آن دوره تاثیر گذار بود.

نمونه ای از این تغییر در امیال را در پیش از شورش
۱۹۷۹ ایران با مد کردن هنرمندان و ورزشکاران معترض به وضع موجود ان زمان را با ریش و شمایل اسلامی دیده ایم (( چه خواسته و چه نا خواسته ؛ از قبیل داریوش و ابی و سلی و از ورزشکاران نیز نصرالله عبداللهی وغفور جهانی و بسیاری دیگر .... ـ به وضوح قابل اشاره هستند ) 

برای دریافت اهمیت تغییر الگواره یا (پارادایم شیفت ) بایستی معنای فلسفی این اصطلاح را واکاوی کنیم :
 
الگوواره (از یونانی: پارادیگما
παράδειγμα paradeigma)، به انگلیسی پارادایم، سرمشق و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی است که مجموعه‌ای از الگوها و نظریه‌ها را برای یک گروه یا یک جامعه شکل داده‌اند. هر گروه یا جامعه، «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگوواره‌ای که به آن عادت کرده تحلیل و توصیف می‌کند.

الگوواره‌هایی که از زمان‌های قدیم موجود بوده‌اند از طریق آموزش محیط به افراد، برای فرد به صورت چارچوب‌هایی «بدیهی» در می‌آیند.
واژه
ٔ پارادایم (Paradigm) نخست در سده پانزدهم و به معنی «الگو و مدل» مورد استفاده قرار گرفت. از سال ۱۹۶۰ کلمه پارادایم به الگوی تفکر در هر رشته علمی یا دیگر متون شناخت‌شناختی گفته می‌شود.
لغت‌نامه مریام-وبستر این واژه را چنین تعریف می‌کند: «یک چارچوب فلسفی و نظری از یک رشته یا مکتب علمی در کنار نظریه‌ها، قوانین، کلیات و تجربیات به دست آمده که قاعده‌مند شده‌اند». به طور کلی چارچوب نظری و فلسفی از هر نوع.

بر اساس ایده
ٔ توماس کوهن، پارادایم آن چیزی است که اعضای یک جامعه علمی با هم و هر کدام به تنهایی در آن سهیم هستند. مجموعه‌ای از مفروضات، مفاهیم، ارزش‌ها و تجربیات که روشی را برای مشاهدهٔ واقعیت جامعه‌ای که در آن سهیم هستند (به ویژه در رشته‌های روشنفکرانه) ارائه می‌کند. بر اساس ایدهٔ کوهن، پارادایم اصطلاح فراگیری است که همهٔ پذیرفته‌های کارگزاران یک رشته علمی را دربر می‌گیرد و چارچوبی را فراهم می‌سازد که دانشمندان برای حل مسائل علمی در آن محدوده استدلال کنند.
کوهن معتقد است پارادایم یک علم تا مدت‌های مدید تغییر نمی‌کند و دانشمندان در چارچوب مفهومی آن سرگرم کار خویش هستند. اما دیر یا زود بحرانی پیش می‌آید که پارادایم را درهم می‌شکند و دگرش علمی به وجود می‌آید که پس از مدتی پارادایم جدیدی به وجود می‌آورد و دوره‌ای جدید از علم آغاز می‌شود.
کوهن تئوری جاری را پارادایم نمی‌نامد، بلکه جهان‌بینی موجود را که آن نظریه در قالب آن شکل گرفته و همه کاربردهایی که از آن حاصل شده‌است را پارادایم می‌نامد.

یک جامعه میتواند برای گذار به فاز دیگر و جدیدتر بر اساس خواستها و مطالبات خود،از پارادایم شیفت در سطح اجتماعی بهره ببرد پیش از اینکه پارادایم هایی برای تحمیل تغییرات مورد خواست دیگران که الزاما منطبق بر مصالح این مردمان نیست غافلگیر شود... .

۱۳۹۲ تیر ۱۰, دوشنبه

اعلامیه استقلال آمریکا و پدیده اصلاح طلبی





در اعلامیه استقلال آمریکا در 1776 آمده است:
 " زمانی که [از سوی حکومت] سوء استفاده و غصب مداوم صورت می گیرد نشان می دهند که نقشه برقراری استبداد مطلق بر مردم در کار است، "حق و وظیفه" است که چنین حکومتی را بر اندازند و افراد دیگری را به حراست از امنیت خود بگمارند "

دائره المعارف دموکراسی. مارتین لیپست


دوستی در توضیح این بند نوشته بود:
پاسخ کوتاه به همه اصلاح طلبانی که مدعی هستند اصلاحات تنها راه مقابله با استبداد است و از واژه هایی نظیر براندازی و تحول بنیادی هراس دارند

البته از این واژه ها دوستان اصلاح طلب هیچ هراسی ندارند چه بسا در سال 57 همین افراد نه تنها براندازی یک حکومت را بدون هراس انجام دادند بلکه تا براندازی یک جامعه و آرمانهایش هم بخوبی و بدون هراس پیش رفتند.شایسته است اشاره میشد کسانی که برای منافع خود،مردم را از چنین واژه هایی میهراسانند و موجب بیم و یاس آنان در راستای براندازی این نظام معلوم الحال میشوند.تا بخواهید از گوشه و اکناف تاریخ جهان ، حرکات اصلاح طلبانه میسازند و روایت میکنند از نوع اصلاح طلبی امریکایی ها از طریق رای دادن به اوباما برای گذار از دوره جرج بوش!!


گفتم بد نیست نگاهی هم به خواستگاه و اندیشه بنیادین سازندگان و برپادارندگان این دموکراسی بکنند و بدانند با کدام اصول و پرنسیب ها به امروز رسیده اند که از یک سیاست به حزبی به سیاستی دگر،براحتی اصلاحات کنند که اگر قرار بود مانند این دوستان مدعی اصلاح طلبی عمل کنند امروز امریکا حتما یا هنوز درگیر جنگهای شمال جنوب بود یا مستعمره امپراتوری فخیمه بریتانیا و مسلم هنوز سیاه پوستان مثل نیم قرن پیش در این جامعه در جرگه " انسانها " قرار نداشتند و از اتوبوس تا دانشگاه تا کافی شاپ اینان مانند جزامی ها جدای از دیگر افراد بود شاید چیزی شبیه بهاییان و برخی دگر اندیشان امروز ایران جمهوری اسلامی.

میشود برای توضیح این عکس نوشت:


قابل توجه همه اپوزیسیون جاانداز و پاانداز ، برای حفظ شرافت یک ملت و کشورش،باید از یک سیستم اشغالگر و ضد ملی و ضد ایرانی ، به هر وسیله گذار کرد تا آن بار ننگ در چاه تاریخ دفن شود مگر اینکه خودمان هم بخشی از آن بار ننگ باشیم.

۱۳۹۲ تیر ۱, شنبه

طرح برنارد لوئیس برای نظم نوین خاورمیانه و شمال افریقا



مصر

براساس این طرح کشور مصر به 4 کشور کوچک تقسیم می‌شود:
1- سیناء وشرق دلتا ی نیل تحت کنترل اسرائیل
2- کشور مسیحی به پایتختی اسکندریه؛ این از جنوب با بنی سویف تا جنوب اسیوط و از غرب تا فیوم کشیده شده وحتی ممکن است خود شهر فیوم را نیز شامل شود. این کشور در امتداد خط بیابانی با گذر از دشت نطرون ادامه می‌یابد تا این منطقه را به اسکندریه مرتبط کند.
3- کشور نوبه: که با پیوستن اراضی شمال سودان به آن به پایتختی شهر "أسوان" تشکیل می‌شود. کشور از نوبه صعید مصر تا شمال سودان را دربرگرفته تا کشور نوبه در منطقه صحراى بزرگ را تشکیل دهد و با کشور بربرها که از جنوب مغرب تا دریای سرخ تشکیل خواهد شد،‌همجوار شود.
4- مصر اسلامی به پایتختی قاهره که در واقع از بازمانده مصر تشکیل می‌شود

سودان

بنابر طرح ارائه شده توسط برنارد لوئیس سودان نیز بسان مصر باید به 4 کشور کوچک تقسیم شود.
1- کشور نوبه که در واقع تکمیل کننده دولت نوبه مصر به پایتختی شهر أسوان است و اراضی سودان به این کشور ملحق می‌شوند.
2- کشور اسلامی سودان در شمال.
3- کشور مسیحی جنوب سودان که جدایی خود را با برگزاری همه‌پرسی اعلام خواهد کرد (و در عمل نیز ملاحظه کردیم که براساس این طرح کشور سودان جنوبی پس از برگزاری همه‌پرسی با جدایی از سودان در 9 ژوئیه 2011 تشکیل شد).
4- کشور دارفور که تلاش برای جدا کردن آن از سودان بویژه پس از جدایی جنوب سودان تشدید شده است، باید توجه داشت منطقه دارفور منطقه‌ای غنی و سرشار از اورانیوم و طلا و نفت است.

کشورهای شمال آفریقا

تجزیه لیبی، الجزایر و مغرب با هدف تشکیل:
1- کشور بربر که در امتداد کشور نوبه مصر و سودان خواهد بود.
2- کشور پولیساریو.
3- و مابقی اراضی برجای مانده همان کشورهای کوچک شده مغرب و الجزایر و تونس و لیبی را دربرخواهد گرفت.

شبه جزیره عربستان و خلیج فارس

محو کویت و قطر و بحرین و پادشاهی عمان و یمن و امارات متحده عربی از نقشه بگونه‌ای که شبه جزیره عربستان و خلیج فارس تنها سه کشور را دربرگیرد:
1- کشور شیعی احساء که کویت و امارات و قطر و عمان و بحرین را دربرمی‌گیرد.
2- کشور سنی نجد .
3- کشور سنی حجاز.

عراق

تجزیه عراق براساس پایه‌ها و اصول عرقی و نژادی و مذهبی و دینی بشکلی که در سوریه عهد عثمانی بوقوع پیوست،‌ صورت می‌گیرد و از تجزیه این کشور 3 کشور کوچک تشکیل خواهد شد.
1- کشور شیعی در جنوب که حوالی بصره تشکیل می‌شود.
2- کشور سنی در مرکز عراق که حوالی بغداد تشکیل می‌شود.
3- کشور کردستان در شمال و شمال شرقی عراق که حوالی شهر کردنشین موصل تشکیل می‌شود و بخش‌هایی از مناطق کرد نشین ایران و سوریه و ترکیه و اتحاد شوروی سابق را دربرمی‌گیرد.

در اینجا لازم است، به یک نکته مهم اشاره کرد، مجلس سنای آمریکا در 29/9/2007 به شرطی با عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از عراق موافقت کرد که بغداد با تشکیل سه کشور که در سطور بالا به آنها اشاره شد، موافقت کند و از مسعود بارزانی خواست برای تعیین سرنوشت منطقه کردستان به پایتختی شهر نفت‌خیز کرکوک در این منطقه همه پرسی برگزار کند و معروف است که فرمان پریمر و متحدانش در عراق خواستار تشکیل ایالت‌هایی خودمختار در عراق برپایه‌ای طایفه‌ای بودند که سه ایالت شیعیان در جنوب و سنی‌ها در مرکز و کردها در شمال را دربرمی‌گیرد.

سوریه

براساس طرح تفکیک لوئیس سوریه نیز باید برپایه اصول و مبادی مذهبی و عرقی و نژادی به 4 کشور کوچک تقسیم شود.
1- کشور علوی شیعیان در امتداد سواحل.
2- کشور سنی‌ها در منطقة حلب.
3- کشور سنی‌ها در دمشق.
4- کشور دروزی‌ها در جولان و لبنان ( این کشور از اراضی جنوب سوریه و شرق اردن و اراضی لبنان تشکیل می‌شود).

لبنان

بر پایه طرح تقسیم جهان اسلام و عرب برنارد لوئیس از تقسیم لبنان 8 کشور کوچک نژادی و مذهبی به شرح زیر بدست می‌آید:
1- کشورسنی درشمال به پایتختی طرابلس.
2- کشور مارونی در شمال به پایتختی جونیه.
3- کشور علوی دشت بقاع به پایتختی بعلبک که تحت نفوذ سوریه شرق لبنان قرار خواهد داشت.
4- کشور بین المللی بیروت.
5- کشور فلسطینی اطراف صیدا تا رود لیتانی که سازمان آزادیبخش فلسطین بر آن حاکم خواهد بود.
6- کشور کتائبی‌ها در جنوب که مسیحیان و یک و نیم میلیون نفر از شیعیان لبنان را دربرمی‌گیرد.
7- کشور دروزی‌ها که از بخش‌هایی از اراضی لبنان و سوریه و فلسطینی اشغالی تشکیل خواهد شد.
8- کشور مسیحی که تحت نفوذ اسرائیل خواهد بود.

ایران و پاکستان و افغانستان

این سه کشور باید به 10 کشور کوچک و تضعیف شده نژادی تقسیم شود:
1- کردستان.
2- آذربایجان.
3- ترکستان.
4- عربستان.
5- ایرانستان (از مابقی ایران پس از تقسیم تشکیل خواهد شد).
6- بوخونستان.
7- بلوچستان.
8- افغانستان (از ما بقی افغانستان پس از تقسیم تشکیل خواهد شد).
9- پاکستان (از ما بقی پاکستان پس از تقسیم تشکیل خواهد شد).
10- کشمیر.

ترکیه

جدا کردن بخشی از اراضی آن و الحاق آن به کشور کردستان عراق.

اردن

محو اردن و اعطای آن به تشکیلات خودگردان فلسطینی.

یمن

محو کامل موجودیت کشور یمن چه شمال و چه جنوب و الحاق آن به کشور حجاز