۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

حرف آخر: پهلویسم یعنی سکولاریسم،مدرنیسم و ناسیونالیسم



مانوک خدابخشیان در این برنامه از رسانه های لس انجلسی میگوید.او در ادامه در مورد پهلویسم تعریفی ارائه میدهد:

...ما میتوانیم با پهلوی ها مخالف باشیم به هر دلیلی و خوشمان نیاید ولی نمی توانیم پهلویسم را نادیده بگیریم. ما باید درباره پهلویسم بگوییم.من اولین کسی بودم که این اصطلاح را بکار گرفتم وقتی هم بکار گرفتم برای کسانی چنان ناشناخته بود که لعن و نفرینم میکردند.مگر میشود از پهلویسم سخن گفت.بله پهلویسم وجود داشت.در بطن ضمیر جامعه ای خفته بود که این جامعه ساکت منتظر شنیدن صدای پا و آمدنش بود.نگاه نکنید سایه بلند رضاشاه با یک مستند رضاشاه زد تو دهن همانها که به بهانه مصدقی بودن رضاشاه را نفرین میکردند یا بخاطر یک کودتای مسخره بر میگشتند جنازه رضاشاه را از ارامگاهش در میاوردند درست مثل جلاد خلخالی.

یا کسانی که توده ای و چپی بودند و بی جهت به شخصیتی حمله میکردند که به هر حال پهلویسم را آورده بود آنهم بعد از ایران عقب مانده قاجاری که مردم رعیت بودند و ممالک محروثه پرشیا بود و اصلا ایرانی نبود.و من معتقدم به پهلویسم نه به عنوان موضوع سلطنت بلکه همیشه ایمان داشته ام پهلویسم یعنی:ناسیونالیست،سکولاریسم و مدرنیسم.و این راه نجات ما خواهد بود.
بخاطر همین باورم هست که از این رسانه هم مثل رسانه های دیگر باید بروم و این آخرین برنامه هست!! ولی من به پهلویسم اعتقاد دارم و همیشه روی آن پافشاری میکنم.

همه میدانند به یک نظام جمهوری مدرن تمایل دارم ولی بحث پادشاهی یا جمهوری بحثی انحرافی است و ما را از هدف که براندازی این نظام است دور میکند.نوع نظام نمی تواند دموکراسی بیاورد.

 حالا یک کنفدراسیون گویندگان و برنامه سازان وجود دارد که میلیون ها دلار خرج میکنند .مثل کنفدراسیون دانشجویان ولی اینبار هدفش جلوگیری از براندازی و حفظ این رژیم است.این گنگ رسانه ها را اشغال کرده اند و به هر کس در راه براندازی تمامیت این نظام گام بردارد جایگاهی ماندگار نمی دهند ولی کافیه به پهلوی فحش بدهید ده سال برنامه دارید و مدام حرفهای تکراری میزنید ولی کسی با شما کار ندارد و میگویند هم میهنان حمایت کرده اند.خیر اینها هم میهنان نیستند بلکه گنگ پشت پرده است که برنامه سازان و محتوی را تعیین میکنند که چه مسیری باید باشد.




گاهی نام " دموکراسی " تبدیل به ابزار میشود برای کشورهایی که استعمار خود را به صورت نوین ارائه دهند.نباید اجازه دهیم با واژه دموکراسی از دیکتاتورها از مرسی تا روحانی حمایت کنند برای مطامع سیاسی خود.
همه شما شگفت زده شدید یک مستند رضاشاه چنین بازتابی دارد.چه شد که مصدقی ها و توده ای چنین منفعلانه سر و صدا میکنند و چند نقد آبکی مینویسند که فلان قسمت فیلم چرا این را گفته یا آن را نگفته؟! مهم این نیست که کلیت این فیلم خطاهایی دارد یا ندارد مهم این هست یک ملت را به تفکر و واکنش واداشت و هیجان زده کرد.چون این نسل میداند پهلویسم یعنی چه...

لینک در سایت یوتیوب

لینک در ساندبلود

لینک کم حجم 


۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

انقلاب " هیچ " و دموکراسی خواهان جنایتکار!



این همه خواست انقلابیون 57 بود.این زن فاحشه نبود که اگر بود هم سزاوار این رفتار نبود.این زن یک مستخدم،یک کلفت بود.آری این همه انقلاب 57 بود...این دموکراسی خواهی این انقلابیون و سردمدارانشان بود...ببینید چگونه " آزادیخواهان " بر صورت این پیرزن بی پناه مشت میزنند،تن بی جان و فرتوتش را بزور می دوانند و فریاد دموکراسی و مرگ بر شاه سر میدهند.ننگ بر شما باد

۱۳۹۲ مرداد ۵, شنبه

حرف آخر : مستند "رضاشاه" و رنسانس ایرانی





در این برنامه مانوک خدابخشیان به مستند من و تو با عنوان رضاشاه میپردازند.او میگوید:

به مناسبت چهار مرداد سالروز درگذشت رضاشاه کبیر این مستند پخش شده.من مطمئن بودم که این نسل روزی از پشت چنارهای بلندبالای تهران و ایران بیرون خواهد آمد.جوی که از این مستند بوجود امده همانند جو حاصل از مستند تهران تا قاهره شاید بسیار فراتر، در حدی نیست که ما آن را به چند سلطنت طلب محدود کنیم و انگ پهلوی پرست بزنیم.خیر.اینها مردم ایران هستند نسل جوان ایران هستند که اینچنین به استقبال سایه بلند رضاشاه میرود.چپها و نهضت آزادی و اسلامیون و همه خمینی چی ها به فراموشی سپرده شدند ولی رضا شاه دوباره بازگشته.

سالها از انقلاب گذشته ولی خدابیامرز در تاکسی تاریخ نشسته.چون یک انقلاب هیچ رخ داد.انقلابی دروغین.وقتی کامنتها در مورد این مستند وهیاهوی مردم را  مبینیم ، یادم می آید که گفته بودیم رنسانس می آید.اشتباه نکردیم.نرفتیم عکس مصدق روی میز بگذاریم و بعد به پهلوی حمله و توهین کنیم و بعد به اسلام حمله کنیم تا معروف شویم.ولی واقع بینانه گفتیم یک رنسانس ایرانی خواهد آمد و مجددا پهلویسم همان سکولاریسم ، ناسیونالیسم و مدرنیسم به خیابانها خواهد آمد.امروز 4 مرداد با پخش این مستند،در تقویم تاریخ ایران به یک خانه سفید بدل خواهد شد.دیگر کسی در تقویم تاریخ دنبال خانه سیاه 28 مرداد نخواهد گشت.

چرا؟امروز نسل فردایی ایران همین نسل شیک،همین نسلی که نمیداند در پی چیست ولی آینده را صدا میزند با هزاران کامنت ،نشان دادند رضاشاه به ایران برنگشته ولی پهلویسم به ایران بازگشت.با سایه بلند اقای رضا شاه ،همان رضا میرپنج،همان رضاخان.با سایه بلندی که ایران ویران شده را ایران کرد.با دانشگاه تهران ، تهران را ساخت.سایه مردی که حجاب از سر ایران قرون وسطایی برداشت.کسی که ایران را مدرن کرد.حالا سایه وی دوباره راه افتاده.ما گفتیم پهلویسم خواهد آمد.امروز دیگر طاغوتی بودن ننگ نیست .خمینی چی بودن ننگ است.در شاه راهی که تمدن بزرگ دوباره راه خواهد افتاد دیگر تمدن بزرگ فانتزی نیست بلکه انها که راه و خط امام را طی میکنند دنبال یک سراب هستند.ما گفته ایم شما میتوانید مخالف پهلوی و ضد خاندان پهلوی باشید ولی پهلویسم را نمی توانید رد کنید.ما در عصر پس از خمینی و اسلام سیاسی حتی رحمانی و اصلاح طلبی زندگی میکنیم.ما داریم صدای پای رنسانس ایرانی را می شنویم.

سوال اینجاست پس از این عصر در ایران چه اتفاقی خواهد افتاد...حوادث ترکیه و سوریه و مصر بر مردم ایران تاثیر زیادی داشت.وقتی جوانان ترک عکس اتاتورک را بلند کردند و در مصر ناسیونالیسم مصری برنده شد جوانان ایرانی از خود پرسیدند ما چرا این راه را نرویم...
چرا ما بدنبال پهلویسم نرفتیم که آنسوی سکه اتاتورکیسم است و به همه جهان پیام دهیم ما از تمامیت و کلیت این نظام عبور کرده ایم و خواهان دوران " پس از نظام اسلامی " هستیم . و رفتیم بدنبال جنگ جمارانی ها با جمکرانی ها...
در این میان خوشحالیم که نسل جدید دارد به آنچه تاریخ واقعی ایران است پی میبرد و دیگر دروغ گویان انقلاب هیچ حرفشان که همه تحریف و تخریب تاریخ بوده است خریداری ندارند.
باید فرصت را غنمیت شمارد.نرفت دنبال بازیهای روحانی و خاتمی و تیم هاشمی.دنبال داستان سرایی های منحرفانه بی بی سی چی ها نرویم...

لینک در soundcloud

لینک در سایت یوتیوب

لینک با حجم کم برای ایران





۱۳۹۲ مرداد ۳, پنجشنبه

از خیانت برخی سران ارتش تا قانون اساسی مشروطه : آخرین سخنرانی شاهپور بختیار قبل از ترور





آخرین مصاحبه با دکتر بختیار در سال 1989 در هلند پیش از ترور شدن.

در این مصاحبه دکتر بختیار در مورد موارد مختلفی سخن میگوید.او از خیانت یا اشتباهات ارتش در رویداد 57 و آنچه خیانت قره باغی میگویند شرح میدهد.دکتر شاهپور بختیار اشاره ای مستقیم میکند که بارها گفته است موافق مشروطه پادشاهی هستم .

 دموکراسی یعنی احترام به حقوق مردم.
من به مملکت و به اوضاع مملکتی و ژئوپلتیک منطقه و ایران فکر میکنم و مشروطه پادشاهی تشخیص من است ولی اگر مردم ایران چیز دیگری بخواهد من به آن احترام خواهم گذاشت و ملت ایران اگر بخواهد قانون اساسی بر اساس نظام جمهوری داشته باشد مختار است و من تابع محض خواهم بود.

انتخاب اکثریت مهم است ولی اکثریت باید به اقلیت احترام بگذارد. / در دوره پهلوی مشکل این بود به قانون اساسی مشروطه عمل نمیشد.
در بخشی دکتر بختیار به حوادث دوره 37 روزه نخست وزیری خود و نقش خائنانه امثال قره باغی و دیگر مشکلات آنروزها پرداخت.
اشاره به نوع ارتباطش با دیگر گروههای اپوزیسیون میکند و بطور مبسوط به نقد برخی از چپ ها از جمله حزب توده میپردازد.
برخی میخواهند رئیس جمهور بشوند و اصرار دارند به نظام جمهوری /اولین وظیفه یک حرکت ملی و اجتماعی امیدوار نگه داشتن مردم است.
نیروهایی که هنوز با آخوند سروکار دارند متوجه نشدند هاشمی بدتر از خامنه ای و او بدتر از خمینی است .اینها برای منافع خود مشغول زد و باند با نظام اسلامی بوده اند .

 حسین فاطمی یک مقدار زیاده از حد ولع جاه طلبی داشت و با همه دوستان و همکارانش لحن زننده داشت.زیر پرونده حکم اعدام ایشان،شاه فقید نوشته بود این حکم فعلا اجرا نشود...

در مورد اعتماد به سیاسیون میگوید: به گفته یک فیلسوف به هیچ کس اعتماد نکنید مگر وقتیکه بمیرد.ولی با استفاده از شواهد و قرائن میتوان اشخاص را شناخت.
نطفه فتنه خمینی بعلت عدم توجه به عمق کارها و عدم توجه به تربیت سیاسی جوانان ایران بود.ولی دلیل انقلاب یک دلیل ثابت و خاص نیست بلکه دلایل متفاوت داشت .
تمام قوانین بر علیه زن مانند خانواده و یا حق طلاق که توسط آخوندها وضع شده باید کن لم یکن اعلام شود. 

او  اشاره میکند :
فتنه خمینی ننگین ترین ٬ زشت ترین و سیاه ترین تاریخ این کشور و حتی دنیا را در برداشته است. باید صحبت از حوادثی که ایران را ویران خواهد کرد در میان باشد و آگاهی داد. تمرین دمکراسی کنیم و همدیگر را بپذیریم به غیر از بغض و کینه حزبی که ایران را به انحطاط می کشاند.



۱۳۹۲ تیر ۳۰, یکشنبه

حرف آخر : زشت ترین انقلاب در زیباترین کشور



آیا ایران آنروزها زیبا بود؟
بله ایران زیبا بود چون : 
ایران زیبا بود چون در شاهراه فردا حرکت میکرد.

ایران زیبا بود چون دختران ایران رها شده از بند حجاب و روبند و برقع، در بالاترین سطوح اجتماعی و حتی سیاسی حضور داشتند.
قاضی و وزیر بودند.حق رای پیدا کرده بوند.پا به پای مردان در مناصب اجتماعی بودند.ورزش در حد قهرمانی داشتند.ایران زیبا بود چون چهار راه فرهنگی دنیا بود.زیبا بود چون در شاهراه تاریخ و جغرافیا بود.جشن هنر شیراز داشت.

محمدرضا شاه داشت که اپک را رهبری میکرد و حق ایران را برای نفت خودش تا شش میلیون بشکه گرفت و البته هزینه اش را داد ولی نفت را در 1973 بطور کامل ملی کرد.
مصدق داشت که با استعمار انگلیس مبارزه میکرد.قوام داشت که سیاست مردی اگاه بود.بله اختلاف هم بود جنگ قدرت هم بود در همه کشورها هست ولی مهم این هست که مخالف و موافق بود.

ایران چریک داشت مصدقی داشت که بر پستهای مهم دولتی و اداری گمارده شده بودند، توده ای داشت در بالاترین مناصب . ساواکی هم داشت چپ داشت که در تلویزیون ملی مهمترین ارگانها را اداره میکردند با حکومت هم علنا مخالف بودند.

 راست هم داشت دوستداران شاه داشت ،میانه داشت ،اختلاف هم بود مشکلات هم بود بله بود ولی اینها وجود داشت و مثل امروز نبود که ما هیچکدام را نداریم یا در زندان یا در تبعید یا اعدام شده یا شکنجه شده یا ...بعبارتی هیچ کدام از اینها را بصورت اسمی و  رسمی ندارد.
چون با مصر و اردن و مراکش و عربستان و شیخ نشین های عرب و ...رقیب بود ولی دوست بود.جزیره کیش داشت مانند هنک کنگ.
ایران زیبا بود چرا که 50000 دانشجو را برای تحصیل فرستاده بودند خارج و برمیگشتند به ایران خدمت میکردند.
ایران زیبا بود چون لر داشت ترک و آذری و کرد و قشقایی و یهودی و اسوری و کلیمی و ... داشت و همه ازادانه زندگی میکردند.ایران زیبا بود چون رستم داشت بابک خرمدین داشت علی و محمد هم داشت عیسی داشت موسی داشت و کوروش و خسرو پرویز داشت و همه را با هم داشت.
ایران زیبا بود چون کیمیایی و مهرجویی داشت ولی فلینی و هیچکاک هم داشت بر روی پرده سینماها.

ایران زیبا بود چون خیلی چیزها داشت تا اینکه انقلاب اسلامی آمد...
آری ایران زیبا بود.چون ایران بود نه ایران اسلامی .ایرانی برای همه ایرانیها


میدانید او را به چه گناهی این انقلابیون زشت سوزاندند ؟

۱۳۹۲ تیر ۲۸, جمعه

حرف آخر : مردمی که به استقبال دروغ میروند و میبازند!





در این مصاحبه مانوک خدابخشیان نگاهی دارد به ارتش ایران و نقش سران آن در وقایع بهمن 57،چطور ارتشیان اعدام می شدند؟

خاطره ای شخصی درباره ازهاری که بسیار جالب و قابل تامل است،شایعاتی که به دروغ آنروزها در جامعه ساری و جاری بود و بعدها معلوم شد اکثر اینها به دروغ برای بدنام کردن افراد بیان میشده و اینکه مردم چقدر راحت دروغ را میپذیرند و حتی آن دروغها را دوست میدارند و از این جهت هم بازنده هستند.چه دروغ های انقلابیون چه دروغ های برخی شیادان سیاسی در امروز ایران و ...
نقش برخی قلم بدستان مشهور در پروسه فریب مردم چه بوده و میباشد؟

آیا ما اپوزیسیونی به معنای واقعی کلمه داریم یا اپوزیسیون جاانداز است که درجهت ادامه حیات نظام اسلامی جولان میدهد و مردم را فریب می دهند؟

آیا بریتانیا به خاورمیانه باز میگردد چنانچه اقای دالتن گفته بود انگلیس باید به تهران بازگردد؟!

چه نقشی برای ادامه مسیر حیات سیاسی جامعه ایران، بر دوش روحانی نهاده شده است و این موضوع چگونه شکل گرفته است؟
سمینار اقتصاد دانان و حقوق دانان در تهران به موضوع جنبش ضد تحریم چون این تحریمها را ناحق میدانند و پشت نام مردم مشغول نجات رژیم اسلامی هستند.
و نگاهی اجمالی به اوضاع منطقه ، سوریه و ترکیه ...




 لینک برنامه در سایت /soundcloud



لینک در سایت یوتیوب :



۱۳۹۲ تیر ۲۷, پنجشنبه

دو عکس در یک قاب عکس تاریخ ...


روزی روزگاری در ایران :




روزهای اول بهمن ماه 57
بانویی در خیابان کنار چند سرباز مسلح ، شاید عکس یادگاری برای تاریخ می اندازد!
خواستم شرحی بر عکس بنویسم ولی برای این فریم از تاریخ بهترین شرح : بدون شرح!








و باز هم بدون شرح و شاید تنها بتوان نوشت :
زشت ترين انقلاب در زيباترين كشور







این دو فریم باید با هم و در کنار هم با دقت دیده شود تا بدانیم ما با خودمان چه کردیم و جامعه ایران دست به چه خودکشی بزرگ سیاسی زد بدون اینکه چشمش را باز کند که دارایی هایش چه بود که به یغما رفت و قرار است به استقبال کدامین سیاهی برود و آنان که مردم را فریب دادند هنوز هم مشغول فریب ملتند.


برتراند راسل درست میگوید که...



برتراند راسل میگوید:
تنها گوسفندان به چوپان نیاز دارند جامعه گوسفندی لایق حکومت گرگان است.
و این پیامی صحیح و قابل تامل است به تمام جوامع،به تمام ملل،به همه مردمان...



و به پیوست برای شناخت بیشتر با ایشان لحظه دریافت جایزه نوبل توسط برتراند راسل در سال 1950


۱۳۹۲ تیر ۱۱, سه‌شنبه

پارادایم شیفت - تغییر شاخص ها و معیارها




هربرت مارکوزه: وی پدر چپ جدید نامیده می شود. یکی از اصلی ترین متفکرین مکتب فرانکفورت که به خاطر تلاش هایش در زمینه نشر آرای فروید و مارکس مشهور است. وی معتقد بود که (( نظارت اجتماعی نه تنها از طریق کنترل مستقیم قابل تحقق است بلکه می توان آن را از طریق دست کاری امیال مردم نیز انجام داد. )) کتاب وی، اروس و تمدن به شدت بر متفکرین دهه 1960 و جنبش های اجتماعی آن دوره تاثیر گذار بود.

نمونه ای از این تغییر در امیال را در پیش از شورش
۱۹۷۹ ایران با مد کردن هنرمندان و ورزشکاران معترض به وضع موجود ان زمان را با ریش و شمایل اسلامی دیده ایم (( چه خواسته و چه نا خواسته ؛ از قبیل داریوش و ابی و سلی و از ورزشکاران نیز نصرالله عبداللهی وغفور جهانی و بسیاری دیگر .... ـ به وضوح قابل اشاره هستند ) 

برای دریافت اهمیت تغییر الگواره یا (پارادایم شیفت ) بایستی معنای فلسفی این اصطلاح را واکاوی کنیم :
 
الگوواره (از یونانی: پارادیگما
παράδειγμα paradeigma)، به انگلیسی پارادایم، سرمشق و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی است که مجموعه‌ای از الگوها و نظریه‌ها را برای یک گروه یا یک جامعه شکل داده‌اند. هر گروه یا جامعه، «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگوواره‌ای که به آن عادت کرده تحلیل و توصیف می‌کند.

الگوواره‌هایی که از زمان‌های قدیم موجود بوده‌اند از طریق آموزش محیط به افراد، برای فرد به صورت چارچوب‌هایی «بدیهی» در می‌آیند.
واژه
ٔ پارادایم (Paradigm) نخست در سده پانزدهم و به معنی «الگو و مدل» مورد استفاده قرار گرفت. از سال ۱۹۶۰ کلمه پارادایم به الگوی تفکر در هر رشته علمی یا دیگر متون شناخت‌شناختی گفته می‌شود.
لغت‌نامه مریام-وبستر این واژه را چنین تعریف می‌کند: «یک چارچوب فلسفی و نظری از یک رشته یا مکتب علمی در کنار نظریه‌ها، قوانین، کلیات و تجربیات به دست آمده که قاعده‌مند شده‌اند». به طور کلی چارچوب نظری و فلسفی از هر نوع.

بر اساس ایده
ٔ توماس کوهن، پارادایم آن چیزی است که اعضای یک جامعه علمی با هم و هر کدام به تنهایی در آن سهیم هستند. مجموعه‌ای از مفروضات، مفاهیم، ارزش‌ها و تجربیات که روشی را برای مشاهدهٔ واقعیت جامعه‌ای که در آن سهیم هستند (به ویژه در رشته‌های روشنفکرانه) ارائه می‌کند. بر اساس ایدهٔ کوهن، پارادایم اصطلاح فراگیری است که همهٔ پذیرفته‌های کارگزاران یک رشته علمی را دربر می‌گیرد و چارچوبی را فراهم می‌سازد که دانشمندان برای حل مسائل علمی در آن محدوده استدلال کنند.
کوهن معتقد است پارادایم یک علم تا مدت‌های مدید تغییر نمی‌کند و دانشمندان در چارچوب مفهومی آن سرگرم کار خویش هستند. اما دیر یا زود بحرانی پیش می‌آید که پارادایم را درهم می‌شکند و دگرش علمی به وجود می‌آید که پس از مدتی پارادایم جدیدی به وجود می‌آورد و دوره‌ای جدید از علم آغاز می‌شود.
کوهن تئوری جاری را پارادایم نمی‌نامد، بلکه جهان‌بینی موجود را که آن نظریه در قالب آن شکل گرفته و همه کاربردهایی که از آن حاصل شده‌است را پارادایم می‌نامد.

یک جامعه میتواند برای گذار به فاز دیگر و جدیدتر بر اساس خواستها و مطالبات خود،از پارادایم شیفت در سطح اجتماعی بهره ببرد پیش از اینکه پارادایم هایی برای تحمیل تغییرات مورد خواست دیگران که الزاما منطبق بر مصالح این مردمان نیست غافلگیر شود... .

۱۳۹۲ تیر ۱۰, دوشنبه

اعلامیه استقلال آمریکا و پدیده اصلاح طلبی





در اعلامیه استقلال آمریکا در 1776 آمده است:
 " زمانی که [از سوی حکومت] سوء استفاده و غصب مداوم صورت می گیرد نشان می دهند که نقشه برقراری استبداد مطلق بر مردم در کار است، "حق و وظیفه" است که چنین حکومتی را بر اندازند و افراد دیگری را به حراست از امنیت خود بگمارند "

دائره المعارف دموکراسی. مارتین لیپست


دوستی در توضیح این بند نوشته بود:
پاسخ کوتاه به همه اصلاح طلبانی که مدعی هستند اصلاحات تنها راه مقابله با استبداد است و از واژه هایی نظیر براندازی و تحول بنیادی هراس دارند

البته از این واژه ها دوستان اصلاح طلب هیچ هراسی ندارند چه بسا در سال 57 همین افراد نه تنها براندازی یک حکومت را بدون هراس انجام دادند بلکه تا براندازی یک جامعه و آرمانهایش هم بخوبی و بدون هراس پیش رفتند.شایسته است اشاره میشد کسانی که برای منافع خود،مردم را از چنین واژه هایی میهراسانند و موجب بیم و یاس آنان در راستای براندازی این نظام معلوم الحال میشوند.تا بخواهید از گوشه و اکناف تاریخ جهان ، حرکات اصلاح طلبانه میسازند و روایت میکنند از نوع اصلاح طلبی امریکایی ها از طریق رای دادن به اوباما برای گذار از دوره جرج بوش!!


گفتم بد نیست نگاهی هم به خواستگاه و اندیشه بنیادین سازندگان و برپادارندگان این دموکراسی بکنند و بدانند با کدام اصول و پرنسیب ها به امروز رسیده اند که از یک سیاست به حزبی به سیاستی دگر،براحتی اصلاحات کنند که اگر قرار بود مانند این دوستان مدعی اصلاح طلبی عمل کنند امروز امریکا حتما یا هنوز درگیر جنگهای شمال جنوب بود یا مستعمره امپراتوری فخیمه بریتانیا و مسلم هنوز سیاه پوستان مثل نیم قرن پیش در این جامعه در جرگه " انسانها " قرار نداشتند و از اتوبوس تا دانشگاه تا کافی شاپ اینان مانند جزامی ها جدای از دیگر افراد بود شاید چیزی شبیه بهاییان و برخی دگر اندیشان امروز ایران جمهوری اسلامی.

میشود برای توضیح این عکس نوشت:


قابل توجه همه اپوزیسیون جاانداز و پاانداز ، برای حفظ شرافت یک ملت و کشورش،باید از یک سیستم اشغالگر و ضد ملی و ضد ایرانی ، به هر وسیله گذار کرد تا آن بار ننگ در چاه تاریخ دفن شود مگر اینکه خودمان هم بخشی از آن بار ننگ باشیم.