۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه

شاه :مرد سال

نوری زاده و امام راحل


...دیشب که شهر ها همه گل بود
امروز روزنامه اطلعات ۲۷ د یماه ۱۳۵۷ شعری از علیرضا نور یزاده، نویسنده
و روزنام هنگار معتبر ایرانی را منتشر کرد. در این شعر که به مناسبت رفتن
:شاه منتشر شده است، شاعر احسا سهای خود را به کلمه آورده است
دیشب
وقتی چرا غها همه روشن شد
من چش مهای سبز کبودت را
از پشت خواب خونی شهرم
دیدم
وقتی تو ب یدریغ
از شهر ما گذشتی و رفتی
ما بردگان ننگ و جنون بودیم
حتی برای تو
ما اش کهای خود را پنهان کردیم
دیشب ولی
در کوچ هها تمام صداها
سرشار از سرود تو م یشد
گ لهای سرخ پرپرمان را ای واژ ههای شاعر تاریخ
از نو کفن کنید
آ نها میان باد نشستند
آ نها به دست باد شکستند
دیشب
وقتی که شهر
شیرین شد
و کوچ هها، تمامی آن کوچ ههای خون
گل داد
نور داد
بر بام شهر
تو ایستاده بودی
و با صدای عاشق و سرشارت
افسان ههای گمشده را م یخواندی
دیگر کسی تصویر مهربانت را در پشت ترس و بهتش
پنهان نم یکند
مردم شکوهمند ترنم
از رستن و رهایی و فریادند
و درنگاه شهر
آن چش مهای سبز گذر دارد
اینک تمام مردم شهرت
مجاهد » پیروز و سربلند و »
اینک تمام مردم شهرت
فدایی » سرشار و پرغرور و »
در دس تهایمان
در حر فهایمان
در شع رهایمان
حتی در روزنام ههامان
چیزی شکفته است
چیزی چنان تو زیبا
خونین ولی معطر
چیزی شکفته است
و در میان ای نکه آواز
م یبینم
« عاطفه » و « دامون »
چشم انتظار آمدنت
بر جاد ههای شرق اساطیری
ایستاد هاند
دیشب
وقتی چرا غها همه روشن شد
من چش مهای سبز کبودت را
دیدم
تهران س هشنبه شب، ۲۶ د یماه
عل یرضا نور یزاده، روزنام هنگار
شعر علیرضا نور یزاده در روزنامه اطلعات در صفح های با تصاویر مجسمه در
حال سقوط شاه، تظاهرات مردم، تصویری از جوانی که عکس آی تا خمینی
.را به دست گرفته است منتشر شد




۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

قتل عام‌های مارکسیستی و حزب توده

ایران انقلابی جمهوری اسلامی و ایران پادشاهی پهلوی : در دو نما










گاهی معنی کلمه سقوط گنگ است.هبوط یک ملت مبهم است.نمی دانیم یعنی چه؟حکومت پهلوی نقاط مثبت و منفی دارد؟قطعا.حکومت پهلوی ، اگر چه دیکتاتوری سیاه و ابلهانه قاجار را پشت سر گذاشت و رعیت ممالک محروثه را ملت ایران کرد ولی در گذار از اداره سیاسی به سبک سنتی به سوی مدرن دارای لکنتهایی بود.و نتوانست مدرنیته را چنانچه در سطوح فرهنگی ، اجتماعی پیاده کرد در فاز سیاسی هم تحقق بخشد هرچند بحث جامعه شناختی مهم است بخصوص جامعه ای که در انقلاب 57 نشان داد شاید زیاد هم آماده برای یک دموکراسی مدرن نبود.ولی همه اینها باعث نمی شود که ما سقوط و هبوط یک جامعه و خودکشی یک ملت را مرور و تامل نکنیم.اگر این جامعه حوصله و ظرفیت یک دموکراسی سیاسی را داشت طبعا به ورطه سیاهی امروز با دست خودش پرتاب نمیشد.
این پست،شامل 9 فریم است در دونما.از شئونات نظامی،شخصی،آموزشی و اجتماعی ایران در دوره پهلوی و جمهوری اسلامی.تصاویر گویاترین شاهدان و عادل ترین قاضیان میتوانند باشند.
این قیاس ایران پهلوی است با ایران برآمده از انقلاب دموکراسی خواهانه و دموکراسی خواهان!
و امروز این مدعیان دیکتاتور دموکراسی خواهی! برای توجیه خیانت و یا سفاهت خود،و برای فریب مردم ، گاها،برای صیانت از تمامیت این نظام و تخریب و مخدوش کردن چهره حکومت پهلوی بر این طبل میکوبند که دیکتاتوری دیکتاتوری است فرق ندارد.ابلهانه ترین گفته و کلاشی واضح سیاسی در این همیشه کلاشان سیاسی در این جمله نمود دارد وگرنه هر عقل سالم و ذهن پویایی می فهمد باران تند را با چند بند میتوان مهار کرد و از آن بهره هم برد ولی سیلاب همه چیز را با خود ویران میکند  و میبرد و میان ایندو فرق به بزرگی تفاوت ایران پهلوی و ایران جمهوری اسلامی است





۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

تبعیض نژادی امریکا - ۱۳۲۹ شمسی

اکسفورد و پول پسته رفسنجان!!!

روزنامه ساندی تایمز انگلستان امروز نوشت که دکتر رضا شیخ‌الاسلامی، استاد ارشد دانشگاه آکسفورد که می‌خواست یک میلیون پوند به این دانشگاه کمک مالی کند، به خاطر «انزجار» از رفتار این دانشگاه از تصمیم خود منصرف شده است. این مساله مربوط به نحوه پذیرش مهدی هاشمی، در دانشگاه آکسفورد است. این مساله به حکم دادگاهی در کانادا علیه مهدی هاشمی مربوط است.

ساندی تایمز در نسخه امروز خود در گزارشی به ماجرای ثبت نام «مساله‌دار» مهدی هاشمی اشاره کرده است.

دکتر شیخ الاسلامی،نخستین استاد مطالعات ایرانی دانشگاه آکسفورد، این دانشگاه را متهم به سرپوش گذاشتن روی شواهد مربوط به نحوه پذیرش مهدی هاشمی در این دانشگاه کرده است. دکتر شیخ‌الاسلامی در گفتگو با خودنویس به این مساله اشاره کرده بود. بر اساس شهادت‌نامه این استاد بازنشسته، فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با پرداخت پول به یک نفر دیگر، «پروپوزال» خود را تهیه کرده و به دانشگاه داده بود.


برپایه همین گزارش، دانشگاه آکسفورد در روز جمعه اعتراف کرده است که در مورد میزان تسلط به زبان انگلیسی هاشمی که جزو ملزومات پذیرش دانشجویان دوره دکترا است، چشم‌پوشی کرده است.

انصراف دکتر شیخ‌الاسلامی از کمک مالی به دانشگاه، به دنبال صدور حکم دادگاهی در کانادا علیه مهدی هاشمی صورت می‌گیرد. بر اساس این حکم، مهدی هاشمی موظف است میلیون‌ها دلار خسارت به فردی(و خانواده‌اش) بپردازد که هاشمی در شکنجه او [بر اساس حکم] دخیل بوده است. هوشنگ بوذری سال پیش در گفتگو با خودنویس به روند دستگیری‌، شکنجه و از دست رفتن بخشی از دارایی‌اش در ایران را توضیح داده بود. مهدی هاشمی آن زمان از پاسخ‌گویی به پرسش‌های خودنویس خودداری کرد. پیش از ان نیز قرار بود آقای هاشمی مدارکی را که ادعا می‌کرد علیه هوشنگ بوذری دارد به خودنویس برای انتشار بدهد اما هیچ‌گاه مدرکی به دست خودنویس نرسید.

بر اساس گزارش ساندی تایمز، در ماه آگست امسال، مهدی هاشمی به صورت غیابی در دادگاهی در استان انتاریوی کانادا محاکمه شد. برپایه حکم، هاشمی به خاطر دخالت در شکنجه رقیب اقتصادی‌اش در سال ۱۹۹۳ (۱۳۷۲) محکوم به پرداخت خسارت شده است. بر پایه گزارش، هوشنگ بوذری به مدت هفت ماه بعد از آنکه حاضر نشده بود مبلغی معادل ۳۱ میلیون پوند به مهدی هاشمی بپردازد، که آن زمان ۲۴ سال داشته و از مدیران شرکت ملی نفت بوده به زندان افتاده بود.


این گزارش می‌افزاید که مهدی هاشمی متهم به دریافت رشوه از شرکت‌های نفتی بزرگی مثل استات‌اویل* نروژ و توتال فرانسه است.

مهدی هاشمی به خبرنگاری که این گزارش را تهیه کرده گفته است که اتهام‌های طرح شده علیه او در باره گرفتن رشوه از استات اویل و توتال بررسی شده و واقعیت ندارد. او همچنان گفته است که بر اساس گزارش سر پیتر نورت، اتهامات طرح شده علیه او بی‌اساس بودها ست. سر پیتر نورت مسوول بررسی ادعاهای طرح شده علیه آقای هاشمی در دانشگاه آکسفورد بود.

شیخ‌الاسلامی به ساندی تایمز می‌گوید که مهدی هاشمی بعد از آنکه به دانشگاه گفته شده بود که «پروپوزال» را فردی دیگر نوشته، برای ادامه تحصیل در دانشکده «وولفسون» پذیرفته شد. این استاد بازنشسته دانشگاه شواهد مرتبط با نوشته شدن «پروپوزال» از سوی دانشجویی دیگر را به

مسوولان دانشگاه ارائه کرده بود، اما «سر پیتر نورت» معاون سابق دانشگاه که مسوول بررسی پرونده بود اعلام کرده بود که هیچ پایه و اساسی برای رد این دانشجو از سوی دانشگاه وجود ندارد. اما بعد از آن، تحقیق و تفحص باعث بازنگری در نحوه پذیرش دانشجو از سوی این دانشگاه شده است. بررسی مجدد پرونده، سوال‌هایی در باره صلاحیت علمی مهدی هاشمی برای گرفتن دکترا در رشته‌ای که نیازمند سوابق و پشتوانه «حقوقی» است، ایجاد کرده. مهدی هاشمی فارغ‌التحصیل مهندسی است. یک منبع به خودنویس گفت که مدرک کارشناسی ارشد مهندسی ایشان مرتبط با دوره‌ای تحصیلی است که دانشگاه صنعتی شریف با بودجه سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت که در زمان مدیریت مهدی هاشمی راه‌اندازی کرده بود.

مساله نحوه پذیرش مهدی هاشمی در دانشگاه آکسفورد تقریبا هم‌زمان با استعفای مدیر مدرسه عالی اقتصاد لندن به خاطر گرفتن کمک‌های مالی از دولت سابق لیبی است. سر هوارد دیویس مدیر موسسه‌ای بود که سیف‌الاسلام قذافی در آن دانشجوی دکترا بود و بعدا معلوم شد که در رساله دانشگاهی‌اش تقلب کرده بود. چندی پیش، دکتر هوشنگ امیراحمدی به خودنویس گفته بود که سیف‌الاسلام قذافی از دوستان مهدی هاشمی است.

منبع سایت خودنویس

۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

نهضت آزادی و مبانی آن




بسم الرحمن الرحیم
ما مسلمانیم و ایرانی و مصدقی

هموطن: اقتضای اطاعت از خدا، مبارزه با بندگی غیر او، و شرط سپاس ایزدی تحصیل آزادی برای بکار بستن آن در طریق حق و عدالت و خدمت است. ما باید منزلت و مسئولیت خود را در جهان خلقت بشناسیم تا به رستگاری و پیروزی نائل شویم. مردم، نگران امنیت هستند، خسته از استبداد و اختناق، رنجور از سختی معیشت و شرمسار از ننگ و دزدی و خیانت هیئت حاکمه ای که متاسفانه نام ایران و ایرانی را آلوده ساخته است، خواهان سرنوشت بهتر، رهایی از ننگ و نکبت، و استقرار یک حکومت ملی سازندهایرانی پاک و آباده و آزاد است. امر مسلم این است که:
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر و امابانفسهم.
به اقتضای شرایط حاضر، در این پیچ مهم تاریخ، با استعانت از پروردگار جهان، با امید به مردانگی و همکاری هموطنان، تأسیس «نهضت آزادی ایران» اعلام می گردد.

ما مسلمانیم؛ نه به این معنا که وظیفه خود را فقط روزه و نماز بدانیم، بلکه اسلام را بعنوان یک مکتب مبارز و پیشرو و مترقی که جوابگوی احتیاجات و خواسته های مادی و معنوی یک جامعه می باشد، و همچنین بنام یک نظام اصولی جامعه می شناسیم.
ما ایرانی هستیم؛ ولی نمی گوییم که هنر نزد ایرانیان است و بس. ایران دوستی و ملی بودن ملازم با تعصب نژادی نیست، بلکه بالعکس مبتنی بر قبول نواقص و معایب خود و احترام به فضایل و حقوق دیگران است و ما مصدقی هستیم؛ زیرا مصدق را از خادمین بزرگ و افتخارات ایران و شرق می دانیم

هیئت مؤسس نهضت آزادی ایران
سید محمود طالقانی. مهدی بازرگان. محمد رحیم عطایی. یدالله سحابی. عباس رادنیا. حسن نزیه. منصور عطایی. عباس صمیعی. احمد صدر حاج سید جوادی

دبیر کل: مهدی بازرگان
بیست و پنج اردیبهشت 1340

اعضای خارج از کشور نهضت آزادی ایران:
ابراهیم یزدی. مصطفی چمران. علی شریعتی



شاهزاده رضا پهلوی در گفتگو با علیرضا میبدی



چهارشنبه 11 آبان 90

تریلر فیلم DEVOLUTION

مستندی تاریخ درباره انچه درایران 57 رخ داد.
تهیه کننده و سازنده:احمدرضا بهارلو - رادبهارلو






۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه

زوایای تاریک تاریخ


پنجشنبه چهارم اسفند ۱۳۵۷ برابر بیست و سوم فوریه ۱۹۷۹ میلادی
دکتر اسدالله مبشری وزیر دادگستری هنگام ورود به منزل آیت الله خمینی به خبرنگار اطلاعات گفت: «اسنادی به دست آورده‌ام که نشان می‌دهد، کریمپور شیرازی روزنامه نگار آزاده و مخالف شاه، پس از کودتای 28 مرداد طی مراسم ویژه‌ای در جشنی که شاه برپاکرده بود، در برابر چشمان او، اشرف و گروهی از نزدیکانش به آتش کشیده شده است. دکتر مبشری افزود این مراسم وحشیانه به دستور شاه و برای انتقام گرفتن از کریمپور برپاشد، و ساعت‌ها ادامه داشت. دکتر مبشری در سخنان خود اشاره کرد که بزودی این اسناد را منتشر می‌کند.»
با گذشت سال‌ها هنوز هیچ کدام از حاضران در آن میهمانی در مورد این حادثه چیزی نگفته‌اند و سندی در این مورد منتشر نشده است.
صاحب نظران، یکی از دلایل اصلی شکست نهضت ملی را اختلاف میان رهبران آن می دانند و بر نقش دکتر مصدق در ایجاد و تعمیق این اختلافات تأکید دارند. در این بین، برخی مطبوعات افراطی و لجام گسیخته طرفدار دکتر مصدق (در پناه حمایت او) نقشی مهم در برافروخته کردن آتش این اختلافات داشته اند که روزنامه هتّاک «شورش» (متعلق به کریم پور شیرازی) یکی از برجسته ترین آنهاست.
محمود شروین که از نزدیکان آیت الله کاشانی بوده و ضمناً با دکتر مصدق نیز روابطی داشته و از فعالان نهضت ملی محسوب می شود، در همین باره خاطره ای خواندنی نقل کرده است:
«در این گیر و دار که دسته های مخالف، به تبلیغات و اتهامات علیه یکدیگر برخاسته بودند، روزنامه های طرفدار دولت [مصدق]، مهار گسیخته نسبت به آیت الله کاشانی چه تهمت ها و نارواگویی ها که انتشار نمی دادند.
روزنامه شورش کار جسارت و اهانت را به جایی رسانید که حتی مورد ملامت طرفداران دکتر مصدق قرار گرفت. در صفحه اول روزنامه شورش، عکس آیت الله کاشانی را ترسیم، پرچم انگلیس را بر عمامه آن زعیم روحانی نقش و ضمن مقاله، عباراتی چنان رکیک نوشته شده بود که زبان از تکرار آن شرم دارد.
آیت الله کاشانی با دیدن آن مطالب سخت متأثر گردید. تلفن را برداشت و [ پس از تماس با دکتر مصدق] آقای دکتر مصدق را مورد گله قرار داد. من خود شاهد و ناظر بودم، آیت الله گفت: «جناب آقای نخست وزیر، گذشته از سوابق دوستی طولانی چگونه اجازه می دهید که در روزنامه شورش این چنین مرا مورد اهانت قرار دهند و پرچم انگلیس را بر عمامه من نقش نموده و در مقاله آن، کلمات شرم آوری نوشته شود؟ آقا، اگر من انگلیسی باشم شما هم قطعاً انگلیسی هستید، زیرا هر دوتای ما پیشگامان نهضت ملی بوده ایم، مگر آنکه نهضت اصالت ملی نداشته باشد.»
دکتر مصدق گفت: «آقا، روزنامه مال ملت است، این ملت است. [یعنی این ملت است که شما را انگلیسی می داند و شما را شایسته آن الفاظ رکیک می شمارد!].»
آیت الله کاشانی جواب داد: «آقا، کریم پور شیرازی در دربند یک ویلای دولتی دارد و ماهانه از بیمه، حقوق یک وزیر را دریافت می کند، به کمر اسلحه بسته و در برابر افراد پلیس روزنامه اش منتشر می شود و شعار داده می شود؛ باز هم می فرمایید ملت است [؟]»
(خاطرات دکتر محمود شروین، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 193 و 193)