۱۳۹۱ شهریور ۲۴, جمعه

آنچه مهدی خزعلی باید به یاد بیاورد!



شاید جناب خزعلی همچنان بخواهند ماجرای دوستی شان با سعید امامی و انتشار کتاب هویت(سلسله گفتارهای تلویزیونی برنامه ای که با هدف لجن مال کردن شخصیت های دگراندیش و فرهیخته ی فرهنگی و ادبی، اندکی پیش از دوران اصلاحات از صداوسیما پخش می شد) را واژگونه روایت کنند، اما بد نیست چند نکته را باهم مروری بکنیم از جمله مقدمه ی ایشان در کتاب هویت:

هویت بازگشت به خویشتن است، نگاهی است به خود، و بارور کردن ارزشها
ی خویش، نگاهی به خانه ی دوست و نظری به اردوگاه دشمن، نگرشی به درون و برون، گاه از بیرون به خانه می نگرد و از چشم بیگانگان نگاه می کند، از منظر دگراندیشان خود را قضاوت می کند، و از دیدگاه بداندیشان آشنا می شود. سلاح دوست و دشمن را می شناسد، پس آنگاه به خود می آید و خود را برای دفاع فرهنگی آماده می سازد. آری، بداندیشان دیگر با سلاح نظامی و سیاسی به مبارزه نمی آیند، لشگر کفر با شعار استحاله ی فرهنگی در راه است. و دوستان ناآگاه نیز با تسامح و تساهل راه را بر بیگانگان هموار می سازند.
نگذاریم به اتهام تحجر و با شعار تساهل، هر ناصوابی را بر فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی تحمیل نمایند. ما معتقدیم « اسلام کوچه ی تنگ و تاریکی نیست که انسان مدام به دیواره های آن برخورد کند » آری، اسلام بزرگراهی نورانی بسوی محبوب و معبود است، اما سخن ما با کژاندیشان این است که بدانند اسلام خانه ای بی در و پیکر نیست، که هر چه بخواهند خارج، یا هر ناروایی را وارد کنند. اسلام حدود و ثغوری دارد، باید و نباید دارد، و جهان را آنگونه که هست می شناسد، نه چون کوردلان که جهان را با امیال نفسانی و شهوانی خود تبیین می کنند و بر آن اساس، آزادی و فضای باز فرهنگی را مطالبه می کنند.
هویت نقلی است مستند، از صف آرایی بیگانگان، هویت هشداری است به سهل انگاران. و سخن ما در این برهه ی حساس که مقام معظم رهبری آنرا «شبیخون فرهنگی» نامیدند، جز ابلاغ رسالت و ادای تکلیف نبود. «و ما علینا الاالبلاغ المبین»

دیگر نکته ای که شاید به این نوشته ارتباط مستقیمی نداشته باشد، اما یادآوری اش به لحاظ تاریخی مفید باشد، نقل بخشی از مصاحبه ای است که اسماعیل آزادی خبرنگار روزنامه ی صبح امروز با مهدی خزعلی در شهریور 1378 انجام داده است. آزادی در وبلاگ خود شرح کوتاهی از شخصیت خزعلی آورده است که توجه به این روایت می تواند جالب باشد: «سال ۷۸ بود با دکتر مهدی خزعلی قرار مصاحبه داشتم. از او چیز زیادی نمی دانستم فقط اینکه پسر آیت ا..خزعلی و ناشر کتاب «هویت» است .برنامه هویت اون روز ها خیلی معروف بود و سعید امامی برای آن برنامه خیلی زحمت کشید،
با این پس زمینه ذهنی به دفترش رفتم. دفتری مدرن و کاملا امروزی با یک خانم منشی که حجابی معمولی داشت. دکتر با کت و شلواری آراسته به پیشوازم آمد. نخستین چیزی که توجهم را جلب کرد موسیقی لایتی بود که با صدایی ملایم فضا را رومانتیک کرده بود.

وقتی نشستیم گفت چای یا قهوه؟
من که شوکه شده بودم گفتم فرق نمی کنه.
داشتم او و دفترش را بر انداز می کردم که پرسید:
چیزی شده؟
گفتم :نه می تونم سیگار بکشم؟
گفت:راحت باش.
سیگاری روشن کردم و مشغول صحبت شدیم.
حرف ها و رفتارش با پس زمینه ی ذهنی که از او داشتم پارادکس های زیادی داشت.
به هر حال یک ساعتی در باره سعید امامی و کتاب هویت حرف زدیم و متن کامل مصاحبه چند روز بعد در روزنامه صبح امروز چاپ شد یک مصاحبه دیگر هم با او داشتم که هر دوشان بازتاب های زیادی داشتند دیگه خبری از او نداشتم تا این که فهمیدم رد صلاحیت شده
اولش خیلی تعجب کردم
آخه چاقو که دسته خوش رو نمی بره
اما وقتی فهمیدم با احمدی نژاد مثل کارد و پنیرند
دیگه تعجب نکردم
اما چرا کارد و پنیر
آخه دو تا نکته وجود داره
اول این که مهدی خزعلی خودش رو روشنفکر می دونه و منتسب به خانواده ای روحانی
دوم این که حتما با خودش میگه اگه قراره کسی مثل احمدی نژاد رییس جمهور باشه من که از اون خیلی لایق ترم
حالا رد صلاحیت را هم بهش اضافه کن
البته یک نکته سومی هم هست که…….. بگذریم.»

اما علاوه بر آنچه اسماعیل آزادی درباره ی شخصیت خزعلی یادآور می شود، اشاره به یک دروغ بزرگ تاریخی نیز بد نباشد. خزعلی در مصاحبه ی خود با صبح امروز، در پاسخ به این سوال که: « خود شما تا چه حد با سعید امامی آشنایی داشتید؟»، می گوید: «من هیچ، اصلا او را نمی شناختم» … در ادامه:
-اسماعیل آزادی: اصلا نمی شناختید؟
-مهدی خزعلی: خیر، الان هم نمی شناسم. برای من یک چهره ی کاملا ناشناخته است و هنوز هم نمی دانیم.

اما خزعلی سالها بعد، در وبلاگ شخصی اش و بعد تر در گفتگو با مهدی فلاحتی در صدای آمریکا، ادعا می کند که نه تنها سعید امامی را از نزدیک می شناخته، بل با او گفت و گوهای مفصلی هم داشته است. بطور نمونه اینجا را بخوانید

.
(http://www.aftabnews.ir/vdcbg9bw.rhbsgpiuur.html)

لینک تصویر مقدمه کتاب هویت

لینک تصویر مصاحبه با روزنامه ی صبح امروز با مهدی خزعلی در شهریور 1378 
این نوشتار از اینجا گرفته شد

۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

عکسهای بی نظیر تاریخی از هواپیمایی هما






 کروی پرواز
 اولین گروه مهمانداران با تیمسار خادمی
 شعار ایران ایر ontime
 جان کندی
 دختر شایسته
 ستارگان سینما

 یونیفورم تابستانی
 یونیفورم زمستانی
 مهمانداران


 استقبال از شخصیت ها



 قسمت فوقانی درجه یک - خانم افروز پیاهو سمت راست وخانم فروغ فرحبخشیان سمت چپ747
 مهمانداران بالباس محلی

 اولین هواپیمای هما

 اداره مرکزی
 پذیرای از میهمانان vip


 کروی پروازی با یونیفورم زمستانی

 مهمانداران همراه با معلمین وتیمسار خادمی
 شخصیتvip پاکستان
 جدول پرواز
 مارگارت تاچر

 کروی پروازی لندن

الیزابت تیلور


برگرفته از سایت روزانه انلاین

۱۳۹۱ تیر ۷, چهارشنبه

بختیار بهتر از هر کسی بنی صدر را می شناخت




انگليسی ها و آمريکايی ها از دوران گذشتهٌ بنی صدر ، از زمانی که اين دانشجوی مادام العمر با ول گشتن در کارتيه لاتن 
کفش پاره می کرد ، اين تصور را پيدا کرده بودند که چون او از ديگر مخلوقات خمينی سست عنصرتر است می توان از او استفاده ای برد . به همين دليل در ماجرای گروگان گيری سفارت آمريکا چشم اميد به او دوختند . من برخلاف تصور می کنم که بنی صدر از بقيهٌ اين گروه خطرناک تر بود . وفاداريش به خمينی تا آخرين لحظه دوام داشت .
 می گفت هر چه امام بگوید من میپذیرم . . اين شخص حتی از برطرف کردن نيازهای اوليه زندگی روزمره عاجز بود . می گفت ربح با اسلام مغاير است و برای اثبات پايبندی به حرفهايش می بايست بهره و سود بانکی را برمیچیید . برای فرار از اين دور تسلسل ، ناگزير به يک رشته بند بازی ذهنی محيرالعقول رو آورد . . بنی صدر، در جريانی که ايران را به سمت ديکتاتوری و ويرانی فعلی برد، عاملی تعيين کننده ومؤثر بود .
 در طول دوسالی که به ويرانگری مشغول بود ، همه اين فرصت را يافتند که او را بشناسند . به عنوان رئيس شورای انقلاب مسئول انتخاب خلخالی شکنجه گر است ، اين آيشمن ايران ، کسی که قبل از گرفتن جواز آدمکشی به ( صادق گربه کش ) معروف بود . او به سخيف ترين بهانه ها : زنا ، همجنس بازی ، اعتياد… عدهٌ بی شماری را اعدام کرد . آيا می شود مدعی شد که بنی صدر از اين قضايا بی اطلاع بود ؟ چطور می توان چنين ادعايی را پذيرفت ؟
 کمال بی شرمی است که پس از اين اتفاقات بنی صدر هنوز از ” حرمت انسانی ” حرف می زند . بايد حقيقت را پذيرفت . در بارهٌ خمينی ، که کسی در اول ، او را نمی شناخت ، می شد دچار اشتباه شد ، ولی درمورد بنی صدر محلی برای اشتباه نمانده است ! . شاهکارهای او به نتايجی انجاميد که می دانيم تا بالأخره اين جادوگر ناشی از چنگ غولی که خود از شيشه برون آورده بود ، گريخت .

در اين باره خبرنگاران راديويی و تلويزيونی با من مصاحبه کردند و از من پرسيدند که آيا حاضرم با بنی صدر همکاری کنم ، جواب من اين بود : اگر در ۱۹۴۳ ” لاوال ” به الجزيره پناهنده می شد و می گفت این پیرمرد پتن شورش را در آورده من دیگر آماده ام که با شما همکاری کنم دوگل بدون ترديد او را محاکمه می کرد و به جوخهٌ آتش می سپرد . چطور حتی برای يک لحظه تصور می کنيد که من بتوانم با همدست خمينی و معمار آن رژيم همکاری کنم ؟ او پليدترين فرزند انقلاب خمينی است ؛ انقلابی که خود آتش بيار آن نيز بوده است .       

می گویند آقای بنی‏ صدر از پاریس به زنده‏یاد شاپور بختیار در تهران تلفن می کند که: 
آقای نخست وزیر، من در نوفل لوشاتو هستم و جناب آقای آیت الله اشراقی می خواهد با شما صحبت کند. بختیار می پرسد «آیت‏الله اشراقی چکاره است؟» بنی‏صدر می گوید «ایشان داماد حضرت امام هستند!» 

بختیار میگوید «شغل شب اش را نپرسیدم. روزها چکار می کند؟»
برگرفته از گویا نیوز

چکیده بخشی از فصل چهارم کتاب یکرنگی به قلم شاپور بختیار (۱۹۸۲) که عمدتا در مورد شرح حال نخستین رییس جمهوری اسلامی ایران بوده است را اینجا می آورم.

شاپور  بختیار می نویسد:

دیری نپایید که امثال سنجابی و بازرگان از حلقه یاران آقای خمینی به کنار رفتند و حواریون جدیدش جایگزین آنها شدند. مثلث منحوسی که به "بیق" خوانده می شد؛ ابولحسن بنی صدر، ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده.

اولین  خیمه شب بازی انتخابات، با انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری ایران آغاز شد. بنی صدر تحت لوای قوانین جمهوری اسلامی انتخاب شد که خود در پرداختش نقش داشت ولی بعد مدعی شد که حکومت کردن با این قاون اساسی ناممکن است. به دنبال همدستانی برای حفظ مقام خود شتافت و گزینه نخستش، تیره روزانی چون بازرگان و سنجابی بودند و مجاهدین هم از طرفی دیگر. 

بنی صدر دلخوش به پشتیبانی مردم و ارتش از خودش بود ولی هیچ کدام را در لحظه برکناری خود نداشت و در خیالات خود دلخوش ماند تا در نهایت حقیقت برای او هویدا شد؛ رای مردم به شخص او نبود که تنها برگزیده و مخلوق خمینی را حمایت کرده بودند. بنی صدر تا آخرین لحظه حضورش در وطن وفادار به خمینی ماند و می گفت که هرچه امام بگوید را می پذیرد و البته هم او بود که گفت برایش ایرانی بودن بدون اسلام بی معنی است. می گفت "ربح" با اسلام مغایر است که نتیجه آن می شد برچیدن بهره و بانک و ناگریز از توجیهاتی محیرالعقول می گشت. 

بنی صدر عامل موثری شد که ایران به سمت دیکتاتوری و ویرانی برود. به عنوان رییس شورای انقلاب، در انتخاب خلخالی مسوول بود و هیچ وجدان بیداری نیست که بتواند توجیه کند که او از قضایا بی اطلاع بوده است. عجیب که ادعای "حرمت انسانی" هم داشت؛ آتش بیار انقلاب که شاید بهترین تمثیلش، لاوال (سیاستمدار فرانسوی ومعاون مارشال پتن) باشد.

برگرفته از وبلاگ خورشیدنشان



۱۳۹۱ خرداد ۲۷, شنبه

مانوک خدابخشیان به مدیا بازگشت


اشاره های بسیار جالب مانوک به وضعیت ایران در جهان،وضعیت اپوزیسیون و....چرایی پهلوی ستیزی امثال مشیری در کنار دین ستیزی

۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه

رزمایش ارتش شاهنشاهی ایران در جزایر سه گانه تا ابد ایرانی

این ویدیو بخشهایی از رزمایش ارتش شاهنشاهی ایران در سال 1971 در جزایر سه گانه تا ابد ایرانی تنب بزرگ،تنب کوچک و ابوموسی میباشد.
این سفر شاه به این جزایر نیست بلکه رزمایش نظامی است!
آیا امارات جسارت فراخوانی سفیر و لغو بازی و قال و قیل داشت؟
انقلاب کردیم برای استقلال ایران یا اسلام؟
نوش جانمان.انقلاب نبود فریب بود و ملعبه دست ابرقدرتها شدن که چنین به ذلت بنشینیم!
نگاه کنید اقتدار اینجاست



۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

شاه رفت، خمینی آمد و هوا دلپذیر شد



این ویدئو تقدیم به تمام تیره ذهنهای شبه روشنفکر 57 که خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی را بر جان و مال و ناموس ما ایرانیان حاکم کردند। یاد و نام ننگشان همیشه در تاریخ چندین هزار ساله ایران جاوید