۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبه

وکیل مدافعان سپاه قدس در واشنگتن

حسن داعی



این دسته از کارشناسان، با حضور هماهنگ در رسانه های بزرگ و با ارائه هزار دلیل و برهان ثابت میکنند که اتهام بمب گذاری در واشنگتن به رژیم ایران نمی چسبد و جنجال تبلیغاتی اخیر، "شامورتی بازی" اوباما برای پیش بردن اهداف انتخاباتی و احتمالا حمله نظامی به ایران است


پس از افشای توطئه تروریستی سپاه قدس برای بمب گذاری در واشنگتن، یک گروه ویژه از "کارشناسان" مسائل ایران با بسیج رسانه ای، چاپ مقاله و انجام دهها مصاحبه در رسانه های بزرگ آمریکا، اتهامات وارده به رژیم ایران را زیر علامت سوال برده اند و بصورتی مودبانه، اوباما و دولت آمریکا را به دروغگوئی و پرونده سازی متهم میکنند. این افراد که طی دو روز گذشته متخصص مسائل تروریستی و جنائی شده اند، در قامت شرلوک هولمز و با ارائه هزار دلیل و برهان ثابت میکنند که رژیم ایران از این اتهام کاملا مبراست و جنجال تبلیغاتی آمریکا، یک "شامورتی بازی" از طرف اوباما برای پیش بردن اهداف انتخاباتی و احتمالا حمله نظامی به ایران است. به عبارت دیگر، نقاب از چهره اوباما برداشته شده و جرج بوش از پس آن ظاهر گشته است.

هنوز وزیر دادگستری و رئیس اف بی آی مصاحبه مطبوعاتی خود در باره کشف این داستان را تمام نکرده بودند که تریتا پارسی و متحدان همیشگی اش وارد عمل شدند. وی در مقاله ایکه به کمک یکی از دلالان سابق نفتی رژیم (و کارمند وزارت خارجه آمریکا) بنام رضا مرعشی به چاپ رساند، اصل موضوع را مورد شک و تردید قرار داد و گفت: "وزیر دادگستری هیچ سند محکمه پسندی برای اثبات ادعاهایش ارائه نداد."

گری سیک که از کارکشته ترین لابیست های نفتی و از جدی ترین طرفداران سیاست مماشات در آمریکاست با ظاهر شدن در رسانه های بزرگ آمریکا، دست داشتن رژیم ایران در این طرح "بچه گانه" را زیر علامت سوال برد. سایت "جرس" نیز با جمع بندی اظهارات گری سیک، مقاله ای تحت عنوان "ادعای دخالت ایران در توطئه ترور سفیر عربستان بعید و مشکوک است" به چاپ رساند و گفت: "گروهی از تحلیلگران آمریکایی این موضوع را "غیر قابل باور" و "مشکوک" ذکر کرده و در عین حال تاکید کرده اند که "بهتر است کنگره و افکار عمومی قبل از هرگونه تصمیم‌گیری و اقدام غیرقابل بازگشت، به دنبال مدارک جزئی‌تر و شواهد مفصل‌تری برای اثبات آن باشند."

یکی دیگر از همکاران تریتا پارسی بنام باربارا اسلوین در مقاله خود، اتهامات به رژیم ایران را "مشکوک" خواند. و در بخشی از مقاله خود نوشت: "یک منبع ایرانی که نخواست نامش فاش شود به من گفت که نیروی قدس از "شکوری" بازجوئی خواهد کرد تا مشخص شود که آیا شکوری از انجام این کار انگیزه ای شخصی داشته است یا نه زیرا بنظر میرسد که وی خودسرانه اینکار را انجام داده باشد."

هیلاری من لورت، از دلالان نفتی در آمریکا و از طرفداران پر و پا قرص رحیم مشائی و احمدی نژاد، با ظاهر شدن در سی ان ان و الجزیره و دیگر رسانه ها، رژیم ایران را از این اتهام کودکانه تبرئه کرد و انگشت اتهام را به سوی اوباما گرفت.

گری سیک و لورت و دیگران، همکاری رژیم ایران با مافیای مواد مخدر در مکزیک را غیر منطقی و باورنکردنی قلمداد میکنند. البته این شکسته نفسی برای حکومتی است که از کوکلس کلان های آمریکا، نئونازی های اروپا و تروریست های بنیادگرای خاورمیانه را یکجا به خدمت گرفته است و در گذشته نیز برای انفجار مرکز یهودیان در آرژانتین، از همکاری قابل توجه قاچاقچیان آمریکای جنوبی بهره گرفته بود.

ژاستین ریموندو، از شخصیت های معروف "چپ" در آمریکا که در سالیان گذشته تحت نام صلح طلبی و در کنار لابی رژیم فعالیت میکرد در مقاله ای در سایت وابسته به خود بنام "آنتی وار" به دولت اوباما حمله کرد و این داستان را "جعلی، جعلی، جعلی" خواند. رسول نفیسی، همکار دیگر تریتا پارسی به خبرگزاری فرانسهمیگوید: " انتخاب هدف، زمان‌بندی عملیات و عواملی که برای اجرای طرح انتخاب شده‌اند، تردید برانگیرند."

از همه جالب تر، حسین موسویان سفیر سابق رژیم در آلمان که شخصا در ترور و کشتار مخالفان حکومت در اروپا منجمله رهبران کرد در رستوران میکونوس دست داشته است، وارد عمل شده و به دفاع از "بیگناهی" رژیم ایران برخاسته است. وی در مصاحبه با وال استریت ژورنال میگوید: "این داستان کاملا غیر عادی است و با روش های مورد استفاده نیروی قدس هماهنگی ندارد. این داستان مشکوک است زیرا می‌تواند خودکشی سیاسی جمهوری اسلامی باشد."

در پایان باید از محمد سهیمی که پادوی سیاسی تریتا پارسی است یاد کنیم. وی در مقاله ای که به چاپ رسانده، برای سبقت از دیگر همکاران خود در تبرئه جمهوری اسلامی، مرزهای جدیدی از نوآوری سیاسی را به نمایش گذاشته است. وی با طرح چند نکته کلیدی، این داستان را مشکوک و دست پرورده نهادهای پلیسی و اطلاعاتی آمریکا معرفی کرده و منجمله می نویسد:

"اگرچه رژیم ایران در خارج از کشور به انجام عملیات تروریستی در خارج از مرزهای خود اقدام کرده است اما این عملیات، ناراضیان ایرانی را هدف قرار داده اند و نه دیپلمات های خارجی. حتی در اوج ترورهای خارج از کشور نیز هیچگاه بدنبال "غیر ایرانی ها" نرفت."

جالب اینجاست که کارفرمایان سهیمی که وبسایت، Tehranbureau را اداره میکنند به وی تذکر نداده اند که بمب گذاری سفارت آمریکا، مقر تفنگداران آمریکائی و فرانسوی در بیروت، خبار عربستان، دهران در عربستان، آرژانتین و دهها عمل تروریستی دیگر رژیم، آمریکائیان و اتباع کشورهای دیگر را هدف قرار داده بود. کشتار شهروندان غیر نظامی در خیابانهای پاریس و انتقال 108 کیلو مواد منفجره به عربستان برای انفجار مکه که در استعفانامه میر حسین موسوی به آن اشاره شده اند نیز بخش کوچکی از هدف قرار دادن غیر ایرانیان در عملیات تروریستی رژیم است.

سهیمی در همینجا متوقف نمی شود و یکی از دلائل مشکوک بودن این موضوع را بدنیگونه توضیح میدهد: "در سند رسمی وزارت دادگستری، از فردی بنام شکوری تحت عنوان یک مقام ایرانی یاد شده است اما من (یعنی سهیمی) نتوانستم هیچ اطلاعی در مورد این مقام پیدا کنم و شخصا نیز هیچ چیزی در باره ایشان نشنیده ام."

تعجب اینجاست که چرا مقامات آمریکائی قبل از صدور حکم تعقیب با سهیمی مشورت نکرده اند تا اگر ایشان شکوری را شخصا نمی شناسد، از ذکر نامش خودداری کنند.

اظهارات مضحک سهیمی ادامه پیدا میکند و می نویسد: "اگرچه رژیم ایران در داخل کشور سرکوب میکند اما در رابطه با دنیای خارج، همیشه سیاستی پراگماتیک را دنبال کرده است." با این استدلال، فرمان قتل سلمان رشدی و قطع روابط رژیم با اروپا آنهم پس از پایان جنگ با عراق که رژیم به روابط خوب سیاسی با دنیای خارج احتیاج داشت، نمونه روشنی از پراگماتیسم سیاسی است. بهمین ترتیب، بمب گذاری و ترور و گروگانگیری در دهه هشتاد میلادی برای باجگیری از غرب و توسعه بنیادگرائی در منطقه، مقابله با صلح اسرائیل و فلسطین در دهه نود و راه اندازی موج تروریسم در دهه نود و حمایت های کنونی از بشار اسد، گروههای بنیادگرا و تروریست در عراق و لبنان و فلسطین نیز بخشی از پراگماتیسم رژیم ایران است.

البته این اولین بار نیست که این دسته از کارشناسان بطور هماهنگ وارد عمل میشوند. این افراد، در هر مورد و مقوله ای که جمهوری اسلامی مورد اتهام قرار گیرد، بطور منسجم وارد عمل میشوند و اظهارات و موضعگیریهایشان نیز بطور شگفت انگیزی به یکدیگر شبیه است. بعنوان مثال، همه این "کارشناسان" معتقدند که اظهارات ضد اسرائیلی احمدی نژاد بطور نادرستی در رسانه های آمریکا ترجمه شده اند. برنامه هسته ای رژیم ایران کاملا صلح آمیز است و مردم ایران در اکثریتی عظیم از آن طرفداری میکنند. از آنجا که ایران در دویست سال گذشته به هیچ کشوری تجاوز نظامی نکرده است پس رژیم کنونی نیز هیچ چشمداشتی به خاک دیگر کشورها ندارد و همه اقدامات فرا مرزی اش دفاع از خود و پاسخ به تحریکات آمریکا و اسرائیل است. همه این کارشناسان بطور دسته جمعی با تحریم مخالفند و طرفدار مذاکره بی پایان بین آمریکا و رژیم ایران هستند. اسرائیل را مانع اصلی دوستی بین ایران و آمریکا دانسته و بخش عظیم سیاستمداران آمریکا را نوکران بی اراده تل آویو معرفی میکنند.

هر بار که مسئله جدیدی علیه رژیم ایران مطرح میشود و سر و کله این کارشناسان در رادیو و تلویزیون های بزرگ پیدا میشود، من از خودم سوال میکنم که با وجود اینهمه شخصیت دلسوز نظام در آمریکا، آیا رژیم ایران به سفارت خانه و دفتر و دستک هم نیاز دارد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر