«ترک گوشهنشینی» حدیث نفس کوروش یغمایی است. خوانندهای که با وقوع انقلاب اسلامی ماندن را به ترک ایران ترجیح داد، آن هم در شرایطی که به گفته خودش سرنوشت موسیقی پاپ از همان ابتدا قابل پیشبینی بود.
بنابراین صدا و تصویر کوروش یغمایی که ترکیبی از دوران گذشته بود و نزدیکی فرهنگی ایران و غرب را به ذهن متبادر میکرد، در هیاهوی فریادهای مردم انقلابی گم شد و برای هفده سال به محاق رفت.
در اواسط دهه هفتاد خورشیدی وقتی فضای فرهنگی اندکی باز شد، کوروش یغمایی با آلبوم «سیب نقرهای» به صحنه موسیقی داخل ایران بازگشت، اما آن گونه که سعید دبیری، ترانهسرا، بر پای آخرین آلبوم داخلیاش «تفنگ دستهنقره» نوشت: «لباس همیشگی و زیبای کارهای اوایل انقلاب کوروش بر تن نتهایش ... نبود.»
پس از گذشت ۹ سال در حالی که کوروش یغمایی و صدایش بار دیگر به محاق رفته، او با آلبوم «ترک گوشهنشینی»(۱) که حاوی ۳۰ ترانه از کارهای پیش از انقلاب خواننده است دوباره به صحنه بازگشتهاست ولی این بار نه در داخل ایران.
او در پسزمینه این آلبوم دست به خودنگاری زده و از وضعیت و موقعیت یک ستاره موسیقی پاپ در سالهای انقلابی پرده برداشتهاست.
از «ونچرز» تا «رپچرز»
ترک گوشهنشینی را یک کمپانی غربی به نام Now Again Records منتشر کردهاست. این کمپانی کار گردآوری و انتشار نمونههای قدیمی و جدید موسیقی فانک و راک را در گوشه و کنار جهان برعهده دارد و آلبوم کوروش یغمایی هم به عنوان نمونهای از موسیقی راک سایکدلیک (راک روانگردان)(۲) ایران در سالهای پیش از انقلاب منتشر شدهاست.
کوروش یغمایی در نوشتار ضمیمه آلبوم، خواننده را به سالهای دور میبرد. او تلاش کرده گوشهای از زندگی شخصی و هنری خود را با تاریخ موسیقی مدرن ایران گره بزند. خوانندهای که در کودکی با آموختن ساز سنتی سنتور با موسیقی آشنا میشود و به واسطه پخش گسترده موسیقی غربی از صفحهفروشیها و رادیوی آن زمان شیفته ساز گیتار و دلباخته گروه راک وِنچــِرز میشود؛ گروهی که در اواخر دهه سی خورشیدی موفق و تاثیرگذار در عرصه موسیقی راک ظاهر شد.
او در ادامه از تلاشهای آلفرد ژان باپتیست لومر فرانسوی تا موسیقیدانهای ارمنی و آشوری در کنار چهرههایی مانند جمشید شیبانی، بهرام سیر، روانبخش و آرتوش یاد میکند تا میرسد به نقش پیشتازانه ویگن که به نوشته او هوادارانش به اشتباه او را «سلطان جاز» خطاب میکردند حال آنکه در تهران آن سالها هیچ گروه جازی فعال نبود.
در دهه چهل خورشیدی است که گروههای جوان موسیقی نظیر «اعجوبهها»، «تکخالها»، «بلک کتز» و«گلدنرینگ» آغاز به فعالیت میکنند. آنها بیشتر کارهای گروههای مطرح غربی را اجرا میکنند. به نوشته کوروش یغمایی تنها استثنا در این میان گروه گلدنرینگ بود که جمشید زندی سرپرستی آن را برعهده داشت آنها مدتی هم با عارف چند ترانه کار کردند که از آن میان «عشق تو نمیمیرد» شهرت بسیاری پیدا کرد.
گلدنرینگیها میخواستند ملودیهای ایرانی را با سازبندی موزیک راک تلفیق کنند. کوروش یغمایی هم با گروه خودش «رَپچرز» پا به میدان میگذارد. او به سبب دوستی با سیاوش قمیشی برای مدت کوتاهی هم با گروه «رِبــِلز» همکاری میکند. سیاوش قمیشی در آن زمان در گروه «ربلز» کیبورد مینواخت و بعدها هم به دعوت کوروش برای ترانه «پاییز» سروده مانی مطیعی پیانو نواخت.
اما تهران زمانی کوروش را شناخت که او ترانه مشهورش «گل یخ» سروده مهدی اخوان لنگرودی را در شوی پرطرفدار فریدون فرخزاد، «میخک نقرهای»، اجرا کرد. آهنگی ملایم که صدای پیانویی خوشنوا خواننده را در پسزمینه همراهی میکند. حتا جالب است بدانید که کوروش یغمایی در همان سالها ترانه «اولین بهانه» را با کلام حسین نجفیان برای اجرا به عارف میسپارد.
او در این میان به برخی از رموز پنهان کارش میپردازد. آقای یغمایی مینویسد که یک روز به طور تصادفی ریل ترانه «گل یخ» را برعکس در دستگاه گذاشته و دیده که حاصل چقدر تاثیرگذار و زیبا است بنابر این از همین قضیه در ساخت آهنگ «در انتها» که کلام آن از رباعیات حکیم عمر خیام است، استفاده کردهاست. یا وقتی که شورای موسیقی رادیو ترانههای «پاییز»، «در انتها» و «لیلا» براساس دوبیتی مشهور باباطاهر را رد میکند، تلاش و سماجت او باعث آشناییاش با هرمز فرهت یکی از اعضای برجسته شورای موسیقی رادیو در آن زمان میشود. هرمز فرهت به گفته نویسنده از اجرای این سه ترانه تعریف میکند اما با اشاره به ترانه «لیلا» به کوروش یغمایی میگوید که اگر جای او بود تکنوازی سیتار ابتدای ترانه را حذف میکرد.
کوروش یغمایی میگوید که در آن روز خجالت کشید تا به آقای فرهت بگوید که این صدا، صدای سیتار نیست بلکه او با عوض کردن کوک گیتارش، صدایی شبیه سیتار خلق کردهاست. از این دست خاطرات در «ترک گوشهنشینی» بسیار به چشم میخورد.
ممنوعهها
کوروش یغمایی و بسیاری از ستارگان موسیقی پاپ پیش از انقلاب با تغییر ساختار سیاسی و اجتماعی ایران شرایط تازهای را تجربه میکنند. او در این نوشتار سالهای پس از انقلاب اسلامی را با دوران حمله اعراب به ایران باستان در هنگام پادشاهی ساسانیان مقایسه میکند و مینویسد: «آن تفکر هنوز پس از گذشت هزاران سال باقی ماندهاست و این دلیل اصلی عقبماندگی موسیقی در ایران در دو زمینه تئوری و عملی است.»
کوروش یغمایی از هنگامهٔ انقلاب با عنوان دورهای «تاریک و ترسناک» نام میبرد، به نوشته خواننده «گل یخ» در آن روزها تنها دفتر او و کمپانی موسیقی شبانه که عماد رام، خواننده و آهنگساز، آن را اداره میکرد همچنان باقی مانده بودند که هر دو مورد حمله «متعصبان مذهبی» قرار گرفتند که در آن دوران قدرت را در دست داشتند.
در این گیرودار است که آلبوم «آرایش خورشید» که مجموعهای است از ترانههای فولکلور ایرانی با تنظیم مدرن از انتشار بازمیماند تا بیست و دو سال بعد که این آلبوم با حذف تعدادی از قطعات، مجوز انتشار دریافت میکند.
کوروش یغمایی در ادامه، فهرستی از ممنوعهها در زمینه موسیقی ارائه میدهد. ممنوعههایی که با گذشت بیش از سی سال از انقلاب اسلامی، برخی همچنان پابرجا ماندهاند. از این رو او مینویسد که آنها هیچگاه خط قرمز مشخصی برای سانسور نداشتهاند و به همین دلیل است که این گونه قوانین ایدئولوژیک همیشه و هنوز در حال تغییر هستند.
به روایت راوی «ترک گوشهنشینی» در آن سالها تکخوانی و همخوانی زنان با مردان ممنوع شد. استفاده از برخی سازهای غربی مانند باس، گیتار الکتریک، درام و سینتیسایزر در زمره ممنوعهها قرار گرفت. این ممنوعیتها به نوشته نویسنده تا آن جا پیش رفت که ریتمهای شاد و پاپ، نغمههای فولکلوریک و حتی اشعار عاشقانه را هم در بر گرفت.
به نوشته کوروش یغمایی انقلابیون تصور میکردند هر چیزی که با ایدئولوژی آنها سازگاری ندارد و میتواند دلتنگی برای گذشته را زنده کند باید ممنوع شود. او همچنین به گوشهای از رفتارهای به گفته او «غیر منطقی» انقلابیون برای به انقیاد در آوردن موسیقی در سالهای ابتدایی انقلاب اشاره میکند، که در این میان تلخترین رویداد، از بین بردن نوارهای مستر موسیقی در آرشیو رادیو تلویزیون ایران است اگر چه او مینویسد که ممکن است از برخی آثار نسخههای ناقصی همچنان به جا مانده باشد.
باقی روایت کوروش یغمایی قصه کوچ اجباری هنرمندان موسیقی و همکاران اوست. آنهایی هم که میمانند دلایل خاص خود را دارند. برخی به نوشته نویسنده از برای «دلبستگیهای ملی» ماندن را به رفتن ترجیح دادند. آنها یا جذب کارهای دیگری شدند و یا مرگ در خاموشی و فراموشی سرنوشتشان را رقم زد.
صدای کوروش یغمایی هم برای دومین بار بدون ارائه دلیل خاصی به خاموشی کشانده میشود. او در این باره مینویسد که انقلاب سی سال پیش رخ داد و من بیست و دو سال است که از این ممنوعیت رنج میبرم، او سپس میپرسد اگر یک ستاره آمریکایی یا اروپایی بیست و دو سال اجازه نداشته باشد اجرا کند و یا آلبومی ضبط کند چه اتفاقی برایش خواهد افتاد؟!
چندی پیش روزنامه آمریکایی لسآنجلس تایمز با انتشار مطلبی درباره موسیقی راک در ایران پیش از انقلاب به نقش گوگوش و کوروش یغمایی پرداخته بود.
«ترک گوشهنشینی» سرگذشت خوانندهای است که به نوشته این روزنامه تصویر او همراه با گیتار الکتریک برای ایرانیها مشابه تصویر جیمی هندریکس برای بچههای غرب بود.
بنابراین صدا و تصویر کوروش یغمایی که ترکیبی از دوران گذشته بود و نزدیکی فرهنگی ایران و غرب را به ذهن متبادر میکرد، در هیاهوی فریادهای مردم انقلابی گم شد و برای هفده سال به محاق رفت.
در اواسط دهه هفتاد خورشیدی وقتی فضای فرهنگی اندکی باز شد، کوروش یغمایی با آلبوم «سیب نقرهای» به صحنه موسیقی داخل ایران بازگشت، اما آن گونه که سعید دبیری، ترانهسرا، بر پای آخرین آلبوم داخلیاش «تفنگ دستهنقره» نوشت: «لباس همیشگی و زیبای کارهای اوایل انقلاب کوروش بر تن نتهایش ... نبود.»
پس از گذشت ۹ سال در حالی که کوروش یغمایی و صدایش بار دیگر به محاق رفته، او با آلبوم «ترک گوشهنشینی»(۱) که حاوی ۳۰ ترانه از کارهای پیش از انقلاب خواننده است دوباره به صحنه بازگشتهاست ولی این بار نه در داخل ایران.
او در پسزمینه این آلبوم دست به خودنگاری زده و از وضعیت و موقعیت یک ستاره موسیقی پاپ در سالهای انقلابی پرده برداشتهاست.
از «ونچرز» تا «رپچرز»
ترک گوشهنشینی را یک کمپانی غربی به نام Now Again Records منتشر کردهاست. این کمپانی کار گردآوری و انتشار نمونههای قدیمی و جدید موسیقی فانک و راک را در گوشه و کنار جهان برعهده دارد و آلبوم کوروش یغمایی هم به عنوان نمونهای از موسیقی راک سایکدلیک (راک روانگردان)(۲) ایران در سالهای پیش از انقلاب منتشر شدهاست.
کوروش یغمایی در نوشتار ضمیمه آلبوم، خواننده را به سالهای دور میبرد. او تلاش کرده گوشهای از زندگی شخصی و هنری خود را با تاریخ موسیقی مدرن ایران گره بزند. خوانندهای که در کودکی با آموختن ساز سنتی سنتور با موسیقی آشنا میشود و به واسطه پخش گسترده موسیقی غربی از صفحهفروشیها و رادیوی آن زمان شیفته ساز گیتار و دلباخته گروه راک وِنچــِرز میشود؛ گروهی که در اواخر دهه سی خورشیدی موفق و تاثیرگذار در عرصه موسیقی راک ظاهر شد.
او در ادامه از تلاشهای آلفرد ژان باپتیست لومر فرانسوی تا موسیقیدانهای ارمنی و آشوری در کنار چهرههایی مانند جمشید شیبانی، بهرام سیر، روانبخش و آرتوش یاد میکند تا میرسد به نقش پیشتازانه ویگن که به نوشته او هوادارانش به اشتباه او را «سلطان جاز» خطاب میکردند حال آنکه در تهران آن سالها هیچ گروه جازی فعال نبود.
در دهه چهل خورشیدی است که گروههای جوان موسیقی نظیر «اعجوبهها»، «تکخالها»، «بلک کتز» و«گلدنرینگ» آغاز به فعالیت میکنند. آنها بیشتر کارهای گروههای مطرح غربی را اجرا میکنند. به نوشته کوروش یغمایی تنها استثنا در این میان گروه گلدنرینگ بود که جمشید زندی سرپرستی آن را برعهده داشت آنها مدتی هم با عارف چند ترانه کار کردند که از آن میان «عشق تو نمیمیرد» شهرت بسیاری پیدا کرد.
گلدنرینگیها میخواستند ملودیهای ایرانی را با سازبندی موزیک راک تلفیق کنند. کوروش یغمایی هم با گروه خودش «رَپچرز» پا به میدان میگذارد. او به سبب دوستی با سیاوش قمیشی برای مدت کوتاهی هم با گروه «رِبــِلز» همکاری میکند. سیاوش قمیشی در آن زمان در گروه «ربلز» کیبورد مینواخت و بعدها هم به دعوت کوروش برای ترانه «پاییز» سروده مانی مطیعی پیانو نواخت.
اما تهران زمانی کوروش را شناخت که او ترانه مشهورش «گل یخ» سروده مهدی اخوان لنگرودی را در شوی پرطرفدار فریدون فرخزاد، «میخک نقرهای»، اجرا کرد. آهنگی ملایم که صدای پیانویی خوشنوا خواننده را در پسزمینه همراهی میکند. حتا جالب است بدانید که کوروش یغمایی در همان سالها ترانه «اولین بهانه» را با کلام حسین نجفیان برای اجرا به عارف میسپارد.
او در این میان به برخی از رموز پنهان کارش میپردازد. آقای یغمایی مینویسد که یک روز به طور تصادفی ریل ترانه «گل یخ» را برعکس در دستگاه گذاشته و دیده که حاصل چقدر تاثیرگذار و زیبا است بنابر این از همین قضیه در ساخت آهنگ «در انتها» که کلام آن از رباعیات حکیم عمر خیام است، استفاده کردهاست. یا وقتی که شورای موسیقی رادیو ترانههای «پاییز»، «در انتها» و «لیلا» براساس دوبیتی مشهور باباطاهر را رد میکند، تلاش و سماجت او باعث آشناییاش با هرمز فرهت یکی از اعضای برجسته شورای موسیقی رادیو در آن زمان میشود. هرمز فرهت به گفته نویسنده از اجرای این سه ترانه تعریف میکند اما با اشاره به ترانه «لیلا» به کوروش یغمایی میگوید که اگر جای او بود تکنوازی سیتار ابتدای ترانه را حذف میکرد.
کوروش یغمایی میگوید که در آن روز خجالت کشید تا به آقای فرهت بگوید که این صدا، صدای سیتار نیست بلکه او با عوض کردن کوک گیتارش، صدایی شبیه سیتار خلق کردهاست. از این دست خاطرات در «ترک گوشهنشینی» بسیار به چشم میخورد.
ممنوعهها
کوروش یغمایی و بسیاری از ستارگان موسیقی پاپ پیش از انقلاب با تغییر ساختار سیاسی و اجتماعی ایران شرایط تازهای را تجربه میکنند. او در این نوشتار سالهای پس از انقلاب اسلامی را با دوران حمله اعراب به ایران باستان در هنگام پادشاهی ساسانیان مقایسه میکند و مینویسد: «آن تفکر هنوز پس از گذشت هزاران سال باقی ماندهاست و این دلیل اصلی عقبماندگی موسیقی در ایران در دو زمینه تئوری و عملی است.»
کوروش یغمایی از هنگامهٔ انقلاب با عنوان دورهای «تاریک و ترسناک» نام میبرد، به نوشته خواننده «گل یخ» در آن روزها تنها دفتر او و کمپانی موسیقی شبانه که عماد رام، خواننده و آهنگساز، آن را اداره میکرد همچنان باقی مانده بودند که هر دو مورد حمله «متعصبان مذهبی» قرار گرفتند که در آن دوران قدرت را در دست داشتند.
در این گیرودار است که آلبوم «آرایش خورشید» که مجموعهای است از ترانههای فولکلور ایرانی با تنظیم مدرن از انتشار بازمیماند تا بیست و دو سال بعد که این آلبوم با حذف تعدادی از قطعات، مجوز انتشار دریافت میکند.
کوروش یغمایی در ادامه، فهرستی از ممنوعهها در زمینه موسیقی ارائه میدهد. ممنوعههایی که با گذشت بیش از سی سال از انقلاب اسلامی، برخی همچنان پابرجا ماندهاند. از این رو او مینویسد که آنها هیچگاه خط قرمز مشخصی برای سانسور نداشتهاند و به همین دلیل است که این گونه قوانین ایدئولوژیک همیشه و هنوز در حال تغییر هستند.
به روایت راوی «ترک گوشهنشینی» در آن سالها تکخوانی و همخوانی زنان با مردان ممنوع شد. استفاده از برخی سازهای غربی مانند باس، گیتار الکتریک، درام و سینتیسایزر در زمره ممنوعهها قرار گرفت. این ممنوعیتها به نوشته نویسنده تا آن جا پیش رفت که ریتمهای شاد و پاپ، نغمههای فولکلوریک و حتی اشعار عاشقانه را هم در بر گرفت.
به نوشته کوروش یغمایی انقلابیون تصور میکردند هر چیزی که با ایدئولوژی آنها سازگاری ندارد و میتواند دلتنگی برای گذشته را زنده کند باید ممنوع شود. او همچنین به گوشهای از رفتارهای به گفته او «غیر منطقی» انقلابیون برای به انقیاد در آوردن موسیقی در سالهای ابتدایی انقلاب اشاره میکند، که در این میان تلخترین رویداد، از بین بردن نوارهای مستر موسیقی در آرشیو رادیو تلویزیون ایران است اگر چه او مینویسد که ممکن است از برخی آثار نسخههای ناقصی همچنان به جا مانده باشد.
باقی روایت کوروش یغمایی قصه کوچ اجباری هنرمندان موسیقی و همکاران اوست. آنهایی هم که میمانند دلایل خاص خود را دارند. برخی به نوشته نویسنده از برای «دلبستگیهای ملی» ماندن را به رفتن ترجیح دادند. آنها یا جذب کارهای دیگری شدند و یا مرگ در خاموشی و فراموشی سرنوشتشان را رقم زد.
صدای کوروش یغمایی هم برای دومین بار بدون ارائه دلیل خاصی به خاموشی کشانده میشود. او در این باره مینویسد که انقلاب سی سال پیش رخ داد و من بیست و دو سال است که از این ممنوعیت رنج میبرم، او سپس میپرسد اگر یک ستاره آمریکایی یا اروپایی بیست و دو سال اجازه نداشته باشد اجرا کند و یا آلبومی ضبط کند چه اتفاقی برایش خواهد افتاد؟!
چندی پیش روزنامه آمریکایی لسآنجلس تایمز با انتشار مطلبی درباره موسیقی راک در ایران پیش از انقلاب به نقش گوگوش و کوروش یغمایی پرداخته بود.
«ترک گوشهنشینی» سرگذشت خوانندهای است که به نوشته این روزنامه تصویر او همراه با گیتار الکتریک برای ایرانیها مشابه تصویر جیمی هندریکس برای بچههای غرب بود.
پانویس
(۱) نام انگلیسی این آلبوم در سوی دیگر جلد Back from the Brink (بازگشته از لبه پرتگاه) است.
(۲) راک روانگردان (Psychedelic Rock) به سبکی از موسیقی راکاندرول گفته میشود که به بیان تجربیات روانی انسانها نظیر غم، هراس، بیم و غیره از طریق یک تنظیم و سازبندی منحصر به فرد میپردازد. در این سبک آهنگساز از سبکهای گوناگون موسیقی پاپ تحت تاثیر فرهنگ سایکدلیک استفاده میکند و از ترکیبی از سازهای الکترونیک، سازهای کوبهای و سینتیسایزر سود میجوید. این سبک در اواسط دهه شصت میلادی در بین گروههای فولکراک و بلوزراک در ایالات متحده آمریکا و انگلیس پدیدار شد. از گروههای مشهور این سبک میتوان به «بیتلز» و «پینک فلوید» اشاره کرد.
منبع:رادیوفردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر