۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

واحدی هم به برپایی نظام اسلامی به مدد آمریکا اذعان کرد







مجتبی واحدی مشاور مهدی کروبی در یک پیام ویدیویی به اظهارات
هیلاری کلینتون در مورد کمک به جنبش اعتراضی مردم ایران پاسخ داده است
خیانت بزرگ امریکا به شاه و به ملت ایران و درعوض کمک بزرگی به خمینی و جمهوری اسلامی که کارتر مبلغ ۴۵ میلیون دلار به خمینی در پاریس کمک کرد و باعث شد که آخوندها در ایران قدرت را در دست بگیرند، حالا مشاور کروبی، مجتبی واحدی آشکارا به این کمک ها اعتراف میکند.

۸ سال جنگ و بد بختی موشک تو سر مردم و آورگی ، کشتار عظیم سال های ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ و ۱۳۶۷ و ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ .
آیا از این بیشتر میتوان سازمان دهی وآوردن خمینی دجال وآخوند های جنایتکار با عمامه وبی عمامه را از طرف این مردک کارتر و حالا اوباما همپالگی امروزی او را تائید کرد.
امید داریم ملت ایران بیدار شود واین وابستگان اجنبی را بشناسد خفتن کافیست آزادی قیمتی دارد که تا ملت ایران حاضر به پرداخت آن نباشد بدست نخواهد آمد.

رضا شاه و صادق هدایت







صادق هدایت علیرغم انتقاات و حتی فحاشی در زمان رضا شاه و محمد رضا شاه، چند بار زندانی شد؟ چطور علیرغم مخالفت بورس رضا شاهی خارج از کشور گرفت؟

۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

بنی صدر:دیروز تا امروز










در یک تصویر،بنی صدر آزادی خواه!! و مبارز!!! کنار در آغوش سیاسی ابوشریف تروریست پاکستانی کار سیاسی می فرماید!! و...بقیه؟؟...چه حاجت به بیان است!

آیت‌الله نصرالله بنی‌صدر از روحانیون همدان و پدر ابوالحسن بنی‌صدر اولین رئیس‌جمهور ایران بود. وی رابطه دوستی با روح‌الله خمینی داشت।

و شاهکار این ازادیخواهی که مدعیست دنبال اسلام سیاسی نبوده است:


عکسهای فراموش شده در کیهان حسین بازجو!






۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

رضا شاه و سکولاریسم از زبان بهرام مشیری




ویدیویی از مهندس بهرام مشیری درباره سکولار بودن رضا شاه و آزاد شدن غیرمسلمانهای ایران از ستم دوران صفویه و قاجار در زمان پادشاهان پهلوی

شیوه های مبارزه سیاسی! مخالفان سیاسی !دردوران شاه




-حمله به بانک ملی ونک در آبان ماه 1349 و سرقت مبلغ 330 هزار تومان موجودی بانک.
-حمله به کلانتری 5 تبریز در اسفندماه 1349 و خلع سلاح نگهبان ٬ پس از کشتن یک نفر ومجروح کردن فردی دیگر
-حمله به کلانتری قلهک در فروردین ماه 1350 به قصد خلع سلاح نگهبان کلانتری قلهک که نگهبان به قتل رسید

-محمد صفّاری آشتیانی و علی اکبر صفایی فراهانی ٬ از کشور خارج شدند. مدتی در عراق به سر بردند و سپس برای گذراندن دوره های چریکی به اردوگاه های « الفتح »روانه شدند.
-٬ در شبانگاه 19 بهمن ماه 1349 طرح حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل اجرا شد. 8 قبضه تفنگ و یک قبضه مسلسل به غنیمت گرفته شد و یک گروهبان کشته وگروهبانی دیگر زخمی شد
-در سال های 47 و 48 پاک نژاد باسابقه فعالیت در جبهه ملی دوم ٬ به همراه چند تن از دوستانش گروهی با ایدئولوژی مارکسیستی تشکیل دادند
و تصمیم گرفتند برای آموزش به فلسطین عزیمت کنند؛ و بدین لحاظ به « گروه فلسطین » معروف
گشتند. تعداد اعضا 23 یا 24 نفر بود.

-تیرماه ٬48 حمله مسلحانه به بانک ایران و انگلیس٬ در خیابان تخت جمشید بود که حدود 290 هزار تومان را به سرقت بردند
-در طرح ربودن سفیر آمریکا
-«آرمان خلق »اولین عملیات گروه حمله به یک بانک و سرقت مسلحانه پول های آن بود
-وظیفه هماهنگی تسلیحاتی با نیروهای اعزامی به اردوگاه های فلسطینی٬ بر عهده محمد بازرگانی بود.

-تهیه و تدوین مطالب مربوط به مواد انفجاری
-محسن نجات حسینی (با استفاده از گذرنامه ابراهیم آوخ) و محمد یقینی ٬ که قصد پرواز عادی از بیروت به تهران را داشتند٬ همراه با سلاح و مهمات جاسازی شده٬ در فرودگاه بیروت دستگیر شدند.
-سید محمد سادات دربندی ٬ از عوامل ربودن هواپیما در سال ۴۹
-با نزدیک شدن جشن های 2500 ساله شاهنشاهی٬ تصمیم به انجام یک سری عملیات نظامی متمرکز و هماهنگ در جریان جشن هاگرفته شد.

-رضایی در دفاعیات خود ضمن توضیح دلیل انفجار دفتر نشریه مستهجن «این هفته«توسط سازمان از اقدام خود برای انفجار بمب خفیف در پاسگاه راهنمایی سرچشمه که ناموفق بود٬ یاد کرد
- انفجار بمب در دفتر شرکت هواپیمایی بریتانیا
- انفجار بمب در نمایشگاه آسیایی
-ـانفجار یک بسته مواد منفجره٬ جنب کیوسک پلیس راهنمایی واقع در میدان شاه

-انجام چند انفجار کوچک و بزرگ در طول سفر رییس جمهور آمریکا پـیش بینی گردید.یکی ازآنها به قصد کشتن یک ژنرال آمریکایی طراحی شده بود:
۱-در ساعت پنج و چهل و پنج دقیقه روز دهم خرداد یک بمب نسبتا قوی که در کوچه جوار
«اداره اطلعات آمریکا»٬ واقع در خیابان صبای شمالی٬ کار گذارده شده بـود٬ مـنفجر شـد
۲-ساعت هفت و بیست و دو دقیقه همان روز٬ اتومبیل مستشاری شماره 2 حامل ژنرال هـوایـی
«هارولد پرایس »٬ در خیابان دولت (کلاهدوز) ـ نزدیک چهارراه قنات٬ با یک بمب هدایت شونده
منفجر شد. با این انفجار ژنرال آمریکایی مجروح شد و هر دو پای خود را از دست داد. در اثر این
حادثه٬ یک مادر و دختر نیز که در حال عبور از محل بودند٬ کشته شدند؛ و راننده ایرانی ژنرال
آمریکایی و یک عابر دیگر نیز مجروح گشتند
۳-در ساعت هشت صبح همان روز٬ مقارن ورود «ریچارد نیکسون» به قبر رضاشاه در شهر ری ٬
یک بمب صوتی نسبتا قوی که در فضای خالی پشت قبر کار گذاشته شده بود٬ منفجر شد و ورود«نیکسون» را قریب یک ساعت به تعویق انداخت.
۴-در بعداز ظهر همان روز٬ دو بمب کوچک صوتی در ساختمان «انجمن ایران و آمریکا» درخیابان وزرا و ساختمان «انجمن روابط فرهنگی انگلستان» در خیابان فردوسی منفجر گردید.

روایت عباس سماکار:ماجرا از این قرار بود که دو سال قبل از اون یعنی در سال پنجاه، خسرو گلسرخی و منوچهر مقدم و شکوه فرهنگ، در ارتباط با هم طرح اعدام شاه رو می ریزند

گشت ارشاد! آمریکا دهه ۲۰


۹۰ سال پیش ،از رضا شاه و در ایران قاجار زده انتظار دموکراسی و ازادی داشتند در حالیکه اینجا مهد دموکراسی وضع این بود!!!
منظورم صرفا این قضیه نیست چون تا کمتر از نیم قرن قبل ،در مهد دموکراسی جهان که در برابر کشورهای دیگر مدعی حقوق بشر شده بود بخشی از جامعه انگل و شهروند دست دوم به معنای واقعی محسوب می شدند و در اماکن عمومی چون جذامی ها ایزوله میشدند!!!
عکس جالبی بود.!!

۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه

دختر ایرانی ، سد شکن آمریکا شد




دكتر مریم میرزاخانی، استادیار جوان دانشگاه«پرینستون»، به عنوان یكی از 10 مغز برتر آمریكای شمالی معرفی شد و به او لقب سد شكن دادند

مریم میرزاخانی در سال های ۷۳ و ۷۴ ( سال سوم و چهارم دبیرستان) از مدرسه‌ی فرزانگان تهران موفق به كسب مدال طلای المپیاد ریاضی كشوری شد و بعد از آن در سال ۱۹۹۴ در المپیاد جهانی ریاضی هنگ كنگ با ۴۱ امتیاز از ۴۲ امتیاز مدال طلای جهانی گرفت . سال بعد یعنی ۱۹۹۵ در المپیاد جهانی ریاضی كانادا با ۴۲ امتیاز از ۴۲، رتبه ی ۱ طلای جهانی را به دست آورد. مریم در دانشگاه شریف در رشته‌ی ریاضی ادامه تحصیل داد.

میرزاخانی با دریافت بورسیه از طرف دانشگاه هاروارد به آنجا رفت و تحصیلاتش را در آنجا ادامه داد. مریم میرزاخانی كه تحصیلات كارشناسی‌ارشد و دكتری را در دانشگاه هاروارد پشت سرگذاشت، به همراه 9 محقق برجسته دیگر چندی پیش در چهارمین نشست10 برلیان، نشریه Popular Science در آمریكا مورد تقدیر قرار گرفت. به نوشته USA TODAY ، این فهرست 10 نفره شامل محققان و نخبگان جوانی است كه در حوزه‌های ابتكاری مشغول به فعالیت هستند و با این حال معمولا از چشم عموم پنهان مانده‌اند. این فهرست بر اساس پیشنهاد‌های ارائه شده از سوی سازمان‌های گوناگون، روسای دانشگاه‌ها و ناشران انتشارات علمی برگزیده شده‌اند.

این محققان برجسته جوان در حوزه‌های گوناگونی از گرافیك رایانه‌یی تا ریاضیات و علوم رباتیك، افق‌های تازه‌ای در مرزهای جهان اطراف ما گشوده‌اند كه مریم میرزاخانی ریاضیدان 33 ساله ایرانی یكی از آنهاست. میرزاخانی در سال 1999 میلادی موفق به پیدا كردن راه‌حلی برای یك مشكل ریاضی شد كه بسیاری را به دام انداخته بود: محاسبه حجم‌های فضایی منحنی هندسی. ریاضیدانان مدت‌های طولانی است كه به دنبال یافتن راه عملی برای محاسبه حجم رمزهای جایگزین فرم‌های هندسی هذلولی بوده‌اند و در این میان مریم میرزاخانی جوان در دانشگاه پرینستون نشان داد كه با استفاده از ریاضیات شاید بتوان بهترین راه را به سوی دست یافتن به راه‌حلی روشن در اختیار داشت: محاسبه عمق حلقه‌های ترسیم شده بر روی سطوح هذلولی.

میرزاخانی در تلاش است تا معمای ابعاد گوناگون فرم‌های غیر طبیعی هندسی را حل كند. در صورتی كه جهان از قاعده هندسه هذلولی تبعیت كند، ابتكار وی به تعریف شكل و حجم دقیق جهان كمك خواهد كرد. در واقع مشكل این است كه برخی از این اشكال هذلولی هم‌چون doughnuts و یا amoebas دارای ظاهری بسیار نافرم هستند كه محاسبه حجم آنها را به معمایی جدی برای ریاضیدانان مبدل كرده است. اما میرزاخانی با یافتن راهی جدید در واقع دست به یك ابتكار عمل بزرگ زد و با ترسیم یك سری ازحلقه‌ها بر روی سطح این گونه اشكال پیچیده به محاسبه حجم آنها پرداخت.

جیمز كارلسون از انستیتو ریاضیات كلی (Clay Mathematics Institute) می‌گوید: میرزاخانی در یافتن ارتباطات جدید، عالی است. وی می‌تواند به سرعت از یك مثال ساده به دلیل كاملی از یك نظریه ژرف و عمیق برسد. مریم میرزاخانی از دانش‌آموزان نخبه المپیادی كشور است كه در سال 74 در المپیاد جهانی ریاضی علاوه بر دریافت مدال طلا با كسب بالاترین امتیاز به عنوان نفر اول جهان شناخته شده‌است.
میرزاخانی دانش‌آموز نخبه ریاضی، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته ریاضی در دانشگاه صنعتی شریف ادامه داد و از جمله بازماندگان سانحه غم‌بار سقوط اتوبوس حامل نخبگان ریاضی دانشگاه صنعتی شریف به دره در اسفندماه 76 است. در این حادثه اتوبوس حامل دانشجویان ریاضی شركت‌كننده در بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی كه از اهواز راهی تهران بود به دره سقوط كرد و طی آن شش تن از دانشجوی نخبه ریاضی دانشگاه صنعتی شریف شامل آرمان بهرامیان، رضا صادقی - برنده دو مدال طلای المپیادجهانی - علیرضا سایه‌بان و علی حیدری، فرید كابلی، دكتر مجتبی مهرآبادی و مرتضی رضایی دانشجوی دانشگاه تهران كه اغلب از برگزیدگان المپیادهای ملی و بین‌المللی ریاضی بودند در اوج بالندگی و شكوفایی علمی ناباورانه، جان باختند.

منبع : http://www.seemorgh.com/entertainment

۱۳۹۰ مهر ۳۰, شنبه

آنچه دکتر مصدق میدید!



گفتگوی شادروان دکتر مصدق با آندره بریسو، خبرنگار فرانسوی در 15 ژوئیه 1951

مصدق به من گفت: در مورد ملی کردن نفت رودرروی انگلیسی ها قرار گرفته است و گفتگویش با هریمن، رئیس جمهور آمریکا و جنگ سازمان های جاسوسی علیه ایران را پیش کشید.

پس از لحظاتی افزود: من پیر شده ام. فکر نمیکنم به سن هشتاد برسم (در آن زمان 71 ساله بود و 87 سال عمر کرد). شاید هرگز نتوانم به آنچه برای کشورم آرزو میکنم جامه عمل بپوشانم ولی مطمئنم دیگران خواهند آمد، که پس از من این کار ها را به انجام خواهند رسانید.

آنها امپریالیست ها و شوروی ها را بیرون خواهند کرد. شاه را یا از بین میبرند و یا اخراج میکنند. او با این که نرم خوست، آرزوی بزرگش این است که جای کورش را بگیرد و همه کاره مملکت شود. فکر نمیکنم حزب توده قادر به گرفتن و حفظ قدرت باشد. همینطور ارتش را توانا برای بر خاستن و برپایی یک نظام دیکتاتوری نمی بینم. امیدوارم سرکرده های شیعه قصد جدی برای ورود به عرصه سیاست نداشته باشند. اگر چنین شود، ایران در آستانه وضعیت فاجعه آمیزی قرار خواهد گرفت که بدوا همسایگان ایران (عراق، سوریه و اردن) را در حالت جنگی با ما قرار میدهد.

من واقعا از این تشکیلات مذهبی هراس دارم. درست است که ما مسلمان هستیم، ولی در واقع عرب نیستیم و رودرروی سنی ها قرار داریم. بدین ترتیب تشکیلات آخوند های شیعه با آن سلسله مراتب و امکانات اگر به قدرت دست یابد، ما در داخل مواجه با انقلابی خونین خواهیم شد و در خارج باید نتایج جهاد علیه عراق و اردن و سوریه را تحمل کنیم.

فکر نمیکنم مصر و حتا اسرائیل مداخله کنند. به هر حال اگر این فرض آخری تحقق پیدا کند، یک آیت اللهی وارد عرصه میشود و نهضتی مالامال از نفرت علیه غرب و حتا ضد یهود و در دشمنی با عرب های سنی راه خواهد انداخت و ای بسا که خیابان ها جای جسد و خون خواهد شد.

به روح مردی که روحش در 14 اسفند از خاک ایران پر کشید...


از دانشگاه صنعتی آریامهر تا دانشگاه آزاد!











۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

زوایای تاریک تاریخ - مصدق و نفت




گفتنی است که لایحهء اعتراضی ایران (که به سفارش و خواست دکتر مصدّق توسّط حسن صدر تنظیم شده بود) بیشتر به یک انشای سوزناک دبیرستانی در ذکر مظالم دولت انگلیس شبیه بود تا به یک لایحهء مستدلّ و محکم حقوقی (در این باره نگاه کنید به نظر دکتر سنجابی، در: امیدها و ناامیدی‌ها، نشر جبهة ملّی، لندن، ۱۳۶۸، ص۱۰۸).-----------------
خبرنگار دومین پرسشش را اینگونه مطرح می سازد و می گوید: ” آقای نخست وزیر، شما به داشتن سیاستی سنجیده و منحصر به فرد، و به قول بعضیها بیش از بقیه سیاستمداران مشهور شده اید؛ به نظر خودتان آیا در این دنیا کسی از شما سیاستمدارتر هست؟ ”
وینستون چرچیل با صراحت و بدون مکث پاسخ مثبت می دهد. خبرنگار متعجبانه از چرچیل می پرسد که او کیست؟ وی در جواب خبرنگار می گوید: ” دکتر محمد مصدق، نخست وزیر سابق ایران از من در یک مورد سیاستمدارتر است. ” وقتی خبرنگار مورد را جویا می شود، چرچیل پاسخ می دهد: ” او به راحتی توانست در دادگاه بین المللی لاهه هلند، در مقابل رئیس دادگاه و دادستان و هیأت منصفه گریه نموده و اشک بریزد؛ اما این کار در هیچ موقع و شرایطی از من بر نمی آید

۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

نیمه پنهان ترور رزم آرا



با نگاه به صفحات ۲۲ و ۸۹-۹۳ کتاب «آسیب‌شناسی…» (چاپ سوم) ملاحظه می‌کنیم که این موضوع، با نام «ترور مقدّس!» مبتنی بر اسناد دست اوّل و متّکی به اقوال عوامل اصلی این ماجرا است، ازجمله: ناگفته‌ها، حاج مهدی عراقی، صص۳۸-۴۱ و ۷۲-۷۵، خاطرات سیـّد محمّد واحدی از اعضاء فدائیان اسلام، خواندنیها، شمارة ۱۷، ۹ آبان ۱۳۳۴، جمعیـّت فدائیان اسلام، داود امینی، صص ۲۶۷ و ۲۷۴، اسرار قتل رزم‌آرا، محمّد ترکمان، صص۲۸۸، ۳۹۹-۴۰۴ و ۴۰۹، جمعیـّت فدائیان اسلام به روایت اسناد، ج۲،صص ۶۶۶-۶۶۹، نیم قرن خاطره و تجربه، عـّزت‌الله سحابی، ص۲۱، سیـّد نـّواب صفوی: اندیشه و مبارزات و شهادت او، سیـّدحسن خوش‌نیـّت، ص۵۱
دو روز بعد، عموم رهبران جبههء ملّی در جشنوارة ۷۰ هزار نفری ترور رزم‌آرا در میدان بهارستان شرکت و شادمانی کردند و دکتر فاطمی، ترور رزم‌آرا و هژیر (وزیر دربار) را «دو نمونه از علاقهء مردم رشید پایتخت به آزادی آراء و عقاید خویش» اعلام کرد! (نگاه کنید به: روزنامهء باختر امروز،۲۰ اسفند ۱۳۲۹
روزنامه اطلاعات٬ يکشنبه بيست و پنجم آبان‌ماه ۱۳۳۱:
«امروز قاتل رزم‌آرا به ملاقات نخست وزير رفت»
به خبرنگاران عکاس اجازه داده نشد که از اين ملاقات عکس بگيرند‬
نواب صفوي در جريان بازجويي در مورد نقش مصدق در قتل رزم‌آرا ميگويد:
«رأي و تجويز کردن آقاي کاشاني و آقاي مصدق‌السلطنه علني و صريح بود نسبت به اين که تيمسار سپهبد رزم‌آرا را بايستي از بين برد٬ و او دست [نشانده] انگليس‌هاست‬
بعداز قتل رزم‌آرا ترتيب «قانوني» آزادي قاتل از سوي اکثريت مجلس طرفدار دولت پيشوا به تصويب ميرسد, روزنامه اطلاعات به تاريخ پنجشنبه شانزدهم مردادماه ۱۳۳۱ خبر و تفضيلات اين اقدام باورنکردني و عبرت آموز جبهه‌چيان و ماده واحده مربوطه را ثبت کرده است:
«ماده واحده- چون جنايت حاجي علي رزم‌آرا و حمايت او از اجانب بر ملت ايران ثابت است بر فرض اينکه قاتل او استاد خليل طهماسبي باشد از نظر ملت بي‌گناه و تبرئه مي‌شود,
قنات آبادي٬ کريمي٬ حسيبي٬ شايگان٬ جلالي٬ انپجي٬ بقايي٬ زهري٬ ملکي٬ زيرک‌زاده٬ دکتر ملکي٬ دکتر فلسفي٬ ناظرزاده٬ پارسا٬ اقبال‌ وکيل‌پور و ۱۴ امضاي ديگر,‬


دستبوسی و ذوق سید خندان!


آخونده دیگه!



خاطره ای از دکتر حسابی : رضاشاه و دانشگاه تهران





دکتر حسابی در خاطراتش نقل کرده است * :
   وقتی خواستم دانشگاه تهران را تاسیس كنم با وساطت يكي از دوستان وقت ملاقاتی از وزير معارف وقت گرفتم، پس از توضیح طرح، وزير معارف از من پرسيد: «دانشگاه بسازيد كه چه بشود؟» و من عرض كردم: «دكتر و مهندس ها كه برای تحصيل به فرنگ می روند را در مملكت خودمان تربيت كنيم.» و او پاسخ داد: «تربيت دكتر و مهندس برای ما صد سال زود است.»

متاثر از كوته فكری وزير معارف و نااميد از انجام رسالتی كه بر دوش داشتم از دفتر وزير خارج شدم، رفيق شفيق كه آزردگی مرا ديد براي تسلی خاطر گفت من مي توانم از اعليحضرت (رضا شاه) برايت وقت ملاقات بگیرم مشروط به اينكه وزير معارف نفهمد كه من اين وساطت را انجام داده ام! وقت ملاقات با رضا شاهتعيين شد، برای او طرح تاسيس دانشگاه تهران را شرح دادم، و شاه پرسيد «كه چه شود؟»
عرض كردم، به جاي آنكه جوانان ما به فرنگ بروند در مملكت خودمان دكتر و مهندس آموزش دهيم و رضا شاه باز پرسيد «كه چه شود؟» و عرض كردم : «اين جاده‌ها و راه آهن را آلمان ها می سازند مهندسین خودمان بسازند و...» شاه بسیار استقبال كرد و گفت برويد طرحتان را بنویسید به مجلس می گویم رای بدهد! و من از همان شب شروع به نگارش طرح دانشگاه كردم.

فردای آن روز از دربار به در خانه ام آمدند، تعجب كردم كه با من چه كار دارند، ديدم يكصد هزار تومان پول فرستاده اند كه اعليحضرت فرموده اند، كارتان را شروع كنيد و طرح تان را نیز بنويسید. و این همان مبلغ خريد زمین دانشگاه تهران است و كار ساخت و ساز همزمان با نوشتن طرح آغاز شد.

انديشه ايجاد مركزي براي آموزش عالي در ايران و به تعبير ديگر دانشگاه ، نخستين بار با تاسيس دارالفنون در 1230 ه.ش . به همت ميرزا تقي خان اميركبير عملي گرديد. دارالفنون گرچه توسعه نيافت اما تجربه مغتنمي پيش روي كساني كه در آرزوي آشنايي ايرانيان با دانش هاي جديد و پيشرفت هاي اروپائيان در صنعت ، اقتصاد، سياست و... بوده اند، قرار داد. با عطف به اين تجربه در 1307 ه.ش پروفسور دكتر محمود حسابي پيشنهاد راه اندازي مركزي جامع همه يا اغلب دانش ها را با وزير وقت فرهنگ، دكتر علي اصغر حكمت، در ميان نهاد.
در بهمن ماه سال 1312 شمسي، جلسه هيات دولت وقت تشکيل و در آن در موضوع آبادي تهران و زيبايي و شکوه ابينه، عمارات و کاخهاي زيباي آن سخن به ميان آمد. مرحوم فروغي که در آن روز رياست وزراء را برعهد داشت از يک سو و ديگر وزيران از سوي ديگر زبان به تحسين و تمجيد شهر گشودند و برخي از آنان براي جلب رضايت شاه در اين مقال، عنان از کف بدادند اما در اين ميان مرحوم علي اصغر حکمت کفيل وزارت معارف بي آنکه پيشرفتهاي پايتخت را ناديده انگارد با لحني محتاطانه چنين گفت:«البته که در آبادي و عظمت پايتخت شکي نيست » ولي تنها نقص آشکار آن اينست که «انيورسته»ندارد و حيف است که در اين شهر نوين از اين حيث از ديگر بلاد بزرگ عالم، واپس ماند».

اين سخنان ارزشمند تاثير خود را بر جاي نهاد و بي درنگ مقبول همگان افتاد از اين رو آنان با تخصيص بودجه اوليه اي به ميزان 250000 تومان به وزارت معارف اجازه دادند تا زمين مناسبي براي تاسيس دانشگاه بيابد و ساختمان آن را در اسرع وقت پديد آورد. علي اصغر حکمت بي درنگ دست به کار شد و جستجو براي مکان يابي مناسب دانشگاه را با کمک و مشاوره آندره گدار، معمار چيره دست فرانسوي که در آن روزگار به عنوان مهندس در خدمت وزارت معارف بود آغاز کرد.

آنان پس از جستجوي بسيار در ميان ابنيه، باغها و زمينهاي فراوان آن روز اطراف تهران باغ جلاليه را براي احداث دانشگاه برگزيدن. در همين حال بر خلاف امروز که يافتن زمين مناسب در شهر تهران براي ايجاد دانشگاهي عظيم تقريباً ناممکن است، در آن روزها زمينهاي فراواني وجود داشت که صاحبان آنها نه تنها در فروش آنها امساکي نداشتند بلکه براي واگذار به چنين مؤسساتي که مسلماً سود کلاني هم بدنبال داشت، سر و دست مي شکستند.
 از همين رو بود که گروهي از مالکين اراضي بهجت آباد با سوء استفاده هايي نظر وزير ماليه وقت را جلب کرده بودند که زمينهاي آنها را براي تاسيس دانشگاه خريداري نمايد. در حاليکه به نظر موسيو گدار عرصه آن زمينها تنگ و موقعيت آنها سيل گير بود و براي تاسيس دانشگاه به هيچ روي مناسب نبود. با اين همه مرحوم داور رجحان در جلسه هيات دولت بهسختي برخريد اراضي بهجت آباد پاي فشرد و نظر بيشتر اعضاء را جلب کرده و سرانجام دولتيان، بهجت آباد را برگزيدند.

در همين حال که علي اصغر حکمت دلشکسته و نااميد ناظر ماجرا بود، رضا شاه وارد شد و پس از اطلاع از موضوع با آن کاریزما و قدرتمندی خاص یک مدیر و لیدر مقتدر و آگاه و با نفوذ ، اوضاع را برهم زد و گفت: «باغ جلاليه را برگزينيد. بهجت آباد ابداً شايسته نيست عرصه آن کم و اراضي آن سيل گير است. دولتيان دربرابر اين سخنان قاطع، زبان در کام کشيدند و احدي دم برنياورد. »

این چنین بود که با حمایت رضاشاه، کار احداث دانشگاه تهران هم در مکان مناسبی که مطلوب نظر دکتر حکمت و دکتر حسابی بود، آغاز شد.

حال با خودم فکر میکردم آنچه که دکتر حسابی به عنوان اعمال نفوذ مثبت رضا شاه در کار دولت ذکر کرده و از انجام این پروسه به این صورت با خوشنودی یاد کرده همان " دیکتاتوری رضاشاه " است.درسته؟مثال بسیار کوچکی بود.میتوانست البته یک تو دهنی به خواست حسابی ها و حکمت ها زده شود و با دموکراسی املاک بهجت آباد برای دانشگاه انتخاب و پولش به جیب منفعت جویان سرازیر شود! راستی اگر چنین میکردند ایران چه مسیری میرفت؟گاهی باید در ظرف زمان و مکان تعاریف را مرور کنیم و اگر تحت تاثیر شعار های گروههای معلوم الحال که بویی از دموکراسی نبرده اند ولی مدام پشت این نام به پروبال دادن به دیکتاتوری ذهن خود مشغولند تسلیم شویم و تمکین و عقب نشینی کنیم نمی توانیم تاریخ را در آینه واقعیت و تعاریف را در آینه حقیقت ها و موجودیت های آنزمان بیابیم و به قضاوت بنشینیم.
بله دیکتاتوری در دنیای مدرن بر خلاف خواست انسان مدرن می باشد ولی آنروز نه امروز بود و آن مردمان نه ایرانیان امروز....



* این خاطره هم توسط آقای مهدی خزعلی در دیدارش با دکتر حسابی نقل شده و هم توسط فرزند دکتر حسابی در کتاب خاطراتش عینا آورده شده است.

۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

مسئولین نیروی نظامی و انتظامی ایران, تا کی‌ ؟

شاهزاده رضا پهلوی خطاب به مسئولین نیروی انتظامی: اتمام حجّت بین خودتان ، بین هم میهنان خودتان! شما تا کی‌ می‌خواهید این خفّت را بکشید؟ آن هم برای چنین حکومتی که حتی به شما که برای آن مملکت جنگیدید و شما را باید از خودش بداند ، نمیرسد ؟ تا کی‌؟ در این ویدئو : دعوت شاهزاده رضا پهلوی به مبارزه غیر خشونت آمیز، نافرمانی مدنی ، آشتی‌ ملی‌ و تصاویری از پیوستن نیروی انتظامی به مردم در عاشورا ۸۸




گوشه هایی از زوایای پنهان تاریخ










در اين روز ارديبهشت سال 1331 كه احساسات ملي ايرانيان به غليان درآمده و دولت وقت (دكتر مصدق) تحت فشار قرار گرفته بود تا با توسل به هر وسيله از جمله نيروي مسلح، بحرين را به قلمرو وطن بازگرداند، دولت انگلستان با صدور يك «بدانسته باش» شديداللحن، به دولت ايران تاكيد كرد فراموش نكند كه بحرين تحت الحمايه انگلستان است و انگلستان در صورت لزوم از سرزمين هاي تحت الحمايه دفاع مسلحانه خواهد كرد.


از دزدی سه هزار میلیاردی تا این منظره های دلخراش!رابطه کجاست؟

۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

رضا پهلوی اپوزیسیون واقعی‌ در داخل خود ایران است

شاهزاده رضا پهلوی و مخالفت با حمله نظامی به ایران



در حمایت از مواضع شاهزاده رضا پهلوی مخالف هر گونه گزینه نظامی برای ایران میباشیم و از جامعه بین الملل خواستار حمایت جنبش آزادی خواهانه ملت ایران هستیم .
..
تا بتوانیم سرنوشت خود را در یک رفراندم آزاد تعیین کنیم
.


چنانچه ایشان در آخرین نوشته خود بار دیگر تاکید می کند:" بدون شک ادامه چنین روندی، می تواند کشورمان را بسوی جنگ دیگری سوق دهد که نتایج هولناک و هزینه های گزاف و جبران ناپذیری را برای کشور و منطقه در بر خواهد داشت... سرنوشت ایران نمی بایست توسط دولت های خارجی بلکه تنها و تنها باید بدست مردم ایران تعیین شود. و این جز در سایهی اتحاد نیروهای دموکراسی خواه و مبارزه بدور از خشونت به دست نخواهد آمد. به هوش باشیم که آیندگان درباره ما و عملکرد ما قضاوت خواهند کرد."



***

o آقای رضا پهلوی شما از نافرمانی مدنی به‌عنوان یک شیوه‌ی مؤثر در مقابله با حکومت جمهوری اسلامی صحبت کردید. حال آن‌که برخی از نیروها، نافرمانی مدنی را در مقابله با توان سرکوب‌گری حکومت ناموثر می‌دانند و از راهکارهای نظامی سخن می‌گویند. در صورتی که یک چنین سناریویی متحقق شود و نیروهای خارجی به ایران حمله کنند، شما چه سیاستی را دنبال می‌کنید؟

من مخالف هر نوع مداخله‌ی خارجی در سناریوی آینده‌ی ایران هستم. به چند دلیل. اولاً کارساز نخواهد بود. دوماً هزینه‌اش بسیار برای مملکت ما بالا خواهد بود. سوماً فاقد هر نوع مشروعیت درانظارعمومی کشور خودمان خواهد بود و باز ریش سرنوشت خودمان را، گرچه شاید آزاد شویم، گرو همان نیروهای در واقع نجات‌بخش خواهد بود، برای همیشه. آیا ما می‌خواهیم واقعاً سرنوشت کشورمان را مجدداً نیروهای خارجی تعیین کنند؟

همان طور که گفتم، من پوزیسیونم مشخص است و این یک پیشنهادی است که به هم‌میهنانم می‌دهم، در مقابل گزینه‌های دیگر. اما تعهد من صرفاً در این رابطه است و تا آنجا که به من مربوط می‌شود تعهد من، قرارداد من با هم‌میهنانم در این راستا است. حالا انتخاب با خودشان است. البته صد گزینه‌ی دیگر هم هست. بروید دنبال کودتا، بروید دنبال جنگ چریکی، بروید دنبال حمله نظامی. بله، این آلترناتیوها هم محتمل است. ولی من دنبالش نیستم، به‌هیچ عنوان مدافعش نیستم و آنچه گفتم و پوزیسیون من است، به نظر من کاملاً شفاف و روشن بیان‌شده است.







«بگذارید اول به آزادی برسیم» • گفت‌وگوی جمشید فاروقی با رضا پهلوی





رضا پهلوی به عنوان یکی از رهبران اپوزیسیون در گفت‌وگویی اختصاصی با دویچه‌وله به بررسی رویدادهای سیاسی در ایران پرداخت. تحولات در خاورمیانه و آرایش نیروهای سیاسی از جمله موضوعات این گفت‌وگو بودند.

رویدادهای سیاسی در ایران، از دو سال و اندی پیش به این سو، مردم و فعالان سیاسی را بیش از گذشته، درگیر با آینده کشور کرده است. انتخابات مجلس، ماجرای مناقشات هسته‌ای، بحران کشورهای خاورمیانه و عربی، اعدام ها و سرکوب‌ها... همه و همه انگیزه آن شد که با رضا پهلوی به عنوان یکی از رهبران مخالفان در برونمرز به گفت‌وگو بنشینیم.

قرار مصاحبه را از دو ماه پیش گذاشته بودیم. رویدادهای اخیر و اتهام آمریکا به ایران برای یک سوء قصد تروریستی در خاک آن کشور، سبب شد که نخستین پرسش را در همین زمینه مطرح کنیم.

آقای شاهزاده رضا پهلوی، اگر اجازه بدهید، از آخرین خبر شروع کنیم. ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی ایران را متهم کرده است که قصد عملیات تروریستی در خاک آن کشور را داشته است، ترور سفیر عربستان و برنامه‌ای برای حمله به سفارت‌خانه‌های عربستان و اسرائیل. این اتهام به‌هرحال اتهام بزرگی است. ارزیابی شما چیست؟

برای هیچ کدام از ما ایرانیان، که سالهاست می‌دانیم ماهیت و ذات رژیم چیست، جای تعجب نیست از این که کار به این جور جاها برسد. مهم این است که جهانیان بالاخره بفهمند که به خاطر این ذهنیت و به خاطر این ذات نمی‌توان به این نظام اعتمادی داشت، نه به حرفهایشان و نه به کارهایی که ادعایش را می‌کنند. در واقع به این نتیجه برسند که تا زمانی که چنین نظامی در صحنه است، ما متوجه انواع و اقسام گرفتاری‌ها خواهیم بود. حال چه در ارتباط با کشورهای غربی و چه در ارتباط با کشورهای منطقه.

به‌هرحال معضل ما ایرانیان در هر صورت به جایی می‌رسد که جهانیان متوجه این مسئله شوند که نه تنها می‌تواند چنین تهدیدی را این نظام برای دنیا داشته باشد، بلکه از همه چیز مهم‌تر چه بلایی بر سر مردم خود ایران آورده. آیا وقت این نرسیده که جهان فراتر از آنچه تا به‌حال پیش برده است، قدمهای بیشتری بردارد؟ از یکسو برای تحت فشار گذاشتن بیشتر نظام به دلیل این نوع اقداماتش. و از سوی دیگر و مهم‌تر از آن، در جایی که می‌بینیم بسیاری از ملت‌های منطقه امروز برای آزادی کامل به‌پاخاسته‌اند، که مسلماً مردم ایران در صدر این جنبش قرار داشته‌اند، امروز در این جهت قدمهایی بردارند که مسئله فقط از دید منافع امنیتی و استراتژیکی جهانیان نباشد، بلکه بتواند به نفع مردم و ملت ما باشد که از روز اول از اولین اسرای این نظام بود‌ند. و این که در آن مسیر هم بشود اقدامات بیشتری را از دنیا طلب کرد و انتظار داشت.

تنها راه چاره، گذر از این نظام است

آقای رضا پهلوی در ارتباط با همین صحبت شما و اشاره‌ای که به منطقه کردید و مشکلاتی که برخی از کشورهای منطقه و کشورهای عرب‌زبان و همین طور اسراییل با جمهوری اسلامی داشته‌اند، برخی از کارشناسان پس از انتشار این خبر مدعی شدند که این اتهام تأثیر گسترده‌ای بر اوضاع خاورمیانه و سیاست آمریکا و همچنین سیاست خارجی خیلی از کشورهای عربی منطقه خواهد داشت. البته نگرانی اسراییل پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای ایران و حمایتی که ایران از «حماس» و گروههای تندرو فلسطینی می‌کند را نیز نمی‌بایست از یاد ببریم. حالا پرسش این است. شما می‌گویید جهان آزاد باید گامهای بیشتری بردارد. آیا این گامهای بیشتر باعث افزایش تنش نمی‌شود؟ آیا سیاست درست در شرایط کنونی دامن زدن به تنش در مناسبات با جمهوری اسلامی است، یا کاستن از گستره این تنش؟

اجازه دهید من توضیحی در راستای کارهایی که به ایران و کاری که ما به‌عنوان ایرانیان آزادی‌خواه داریم، مطرح کنم تا شاید تا حدودی دقیق‌تر بتوان روند کار را پیش‌بینی یا فرض کرد. آنچه مسلم است این است که تاکنون جهانیان با یک واقعیت موجودی سروکار داشته‌اند به نام جمهوری اسلامی، حالا گذشته از آنچه مردم ایران با آن درگیر بوده‌اند. حال تا زمانی که به شکل ملموسی گزینه‌ای که بیانگر راهکاری باشد و خارج از نظام جمهوری اسلامی به عنوان بدیل نظام معرفش باشد، در صحنه ظهور پیدا نکند، نه کار نیروهای آزادی‌خواه از این پس بهتر پیش خواهد رفت تا به نتیجه نهایی برسند، نه جهانیان خواهند دانست که حالا اگر نظام نه، پس با چه کسی باید سروکار داشته باشند.

ما امروز به مرحله‌ای رسیده‌ایم که می دانیم از طریق اصلاح چنین نظامی هرگز به جایی نخواهیم رسید. تا زمانی که این نظام سر کار است، به‌هیچ وجه من‌الوجوهی ملت ایران به آزادی‌ها، به رفاه اجتماعی، به بهبود اوضاع اقتصادی یا به هیچ خواست دیگر‌ش نخواهد رسید. بنابراین تنها راه چاره گذر از این نظام است.

اما برنامه‌ی سیاسی ما. همه تشکل‌های سیاسی که خواسته‌هایشان هماهنگ با خواست اکثریت مردم آزادی‌خواه ایران است، اعم از نیروهای دموکراتیک سکولار، تا دیگر تشکل‌ها، باید از این پس جمعی را تشکیل دهند، که معرف خواسته‌های مردم ایران باشد. حالا می توانیم نامش را مثلا کنگره ملی بگذاریم، یا مجمع یا هر نام دیگری.

خوشبختانه امروز من با ارتباطات به روزی که با هم‌میهنان‌مان در داخل و خارج از کشور دارم، می‌دانم که می‌توانیم بساط یک همکاری سیاسی وسیع و یک پارچه را بین گسترده‌ترین نیروهای سیاسی آزادی خواه مملکت به وجود بیاوریم.این نیروهای سیاسی ممکن است از نظر سلیقه‌ای و حتی ایدئولوژیکی با هم اختلاف نظر داشته باشند، ولی مهم این است که در اساس با هم هم نظرباشند. با چنین نیروئی ما می‌توانیم بر اساس یک سری برنامه‌ها و طرح‌ها وارد عمل شویم.

شاهزاده رضا پهلوی در گفت‌وگو با جمشید فاروقی، سرپرست بخش فارسی دویچه‌وله. عکس از آرشیوشاهزاده رضا پهلوی در گفت‌وگو با جمشید فاروقی، سرپرست بخش فارسی دویچه‌وله. عکس از آرشیواز طرف دیگر با جهانیان وارد یک تعامل شویم. به این مفهوم که زمانی که نظام جمهوری اسلامی به‌هیچ‌وجه پاسخگوی هیچ کدام از انتظارات، چه مردم ایران و چه جهانیان نیست، دنیا رسماً بتواند با نیروهای معرف این آلترناتیو، وارد یک دیالوگ مستقیم شود. منتهی در حال حاضر ما باید تمرکزمان را بگذاریم بر این که در نتیجه‌ی تمامی این تلاش‌ها به جائی برسیم که نیروهای مبارز بتوانند، پس از تقسیم صحیح کار، اهرم اجرائی آن را به دست گیرند و استراتژی و ادامه‌ی مبارزه را با هم میهنان‌شان هماهنگ کنند.

از سوی دیگر، در بدنه همین نظام هستند کسانی که به این نظام هیچ اعتقادی ندارند، و به دلایل مختلف می‌خواهند از این بدنه خارج شوند. مساله‌ای که من آن را بسیار مهم تلقی می‌کنم. خود این افراد از خدا می‌خواهند که برگردند به جرگه‌ی مردم و در ماورای نظام برای خودشان جایی در آینده داشته باشند که حتماً هم باید داشته باشند. حالا چه پاسدار باشند، چه در کادرهای مدیریت همین حکومت، یا در بخش‌های دیگرش. به‌هرحال این‌ها از مردم ایران جدا نیستند. بنابراین جایی هم باید برای‌این‌ها باشد که بتوانند به آن ربط پیدا کنند. این امروز ارجحیت کار ما است.

آرایش جدید صحنه

شما صحبت از گروههای مختلف کردید. این گروههایی که نام بردید چه کسانی هستند؟ آیا بخش اصلاح‌طلب حاکمیت جهموری اسلامی، مجاهدین خلق و گروههای دیگر اپوزیسیون را در نظر می‌گیرید؟ در عین حال اکثریت خاموشی هم وجود دارد که تا به ‌حال هیچ موضع مشخصی را از سوی خودشان اعلام نکرده‌اند. چه گونه شما می‌خواهید این‌ها را با همدیگر پیوند دهید و چه گونه ازاین گروههای اپوزیسیون داخل کشور از خارج حمایت خواهید کرد؟

بسیاری از نیروهایی که سازگار هستند با این ایده و با این طرح و برنامه، خودشان را همراه خواهند کرد. مبنای کارما یک هدف است. اساس این هدف هم خواست یک نظام دموکراتیک سکولار، به‌عنوان یک بدیل سیاسی برای نظام حکومتی فعلی است. این بدیل سیاسی هم به موقع نمایان خواهد شد. البته عده‌ای هستند که تمامیت‌خواهند، خودمحور هستند، اصل قضیه را درک نکرده‌اند، خواسته‌ی واقعی نسل امروز را شاید احساس نمی‌کنند. ولی بعضی‌ها احساس کرده‌اند.


ایران با هیچ جای دیگر قابل مقایسه نیست

آقای رضا پهلوی شما از منطقه‌ی بحران‌زده‌ی خاورمیانه صحبت کردید و به تحولات سیاسی در برخی از این کشورهای عربی اشاره کردید. آیا می‌شود سرنوشت مبارک را با سرنوشت محمدرضاشاه مقایسه کرد یا اصولاً شما چه پیامی در تغییر و تحولاتی که هم‌اکنون در کشورهای عربی در جریان است می‌بینید و چه تشابه و تفاوتی بین سرنوشت آقای مبارک و محمدرضاشاه ۳۲ سال پیش قائلید؟ آیا خطر اسلام‌گرایی کشورهای عربی را نیز تهدید می‌کند؟

شما صحبت از یک زمان متفاوت با شرایط متفاوتی را می‌کنید. شرایط ایران ۳۰ سال پیش، در زمانی که جنگ سرد همچنان وجود داشت، و شرایط عینی آن زمان و تفکرات آن زمان بخش متفکر ایران یا نیروهای سیاسی آن زمان، با شرایط امروز و ذهنیت امروز و شرایط عینی امروز کشور و جهان، دو دنیای متفاوت است.

بنابراین من نمی‌توانم شباهتی یا پاراللی را بین آنچه ۳۰ سال پیش در ایران بود با شرایط امروزی مشاهده کنم. این قیاس درستی نخواهد بود. اما اصل قضیه چیست؟ در آن‌زمان جنگ سرد حاکم بود و جهان چهره‌ای دوقطبی داشت. برخی حکومت‌ها در آن زمان از دید جهان غرب می‌بایست در مقابله با امپرتوری شوروی سر کار می‌بودند. بسیاری از این حکومت‌ها ذات دموکراتیک هم نداشتند.

اما پس از فروپاشی شوروی غرب می‌بایست حکومت‌های غیردموکراتیک را تحت فشار قرار می‌داد. یا بایستی آن‌ها هم تغییر ماهوی در رفتار با شهروندان خودشان می‌دادند. در آنصورت امروز کار به جائی نمی‌رسید که سی سال پس از آن تاریخ، در بحرانی که مثلا در مصر پیش آمده، بگویند فردی مثل مبارک را پایین کشیدیم، حالا خلائی را که به وجود آمده چگونه جبران کنیم. اگر قرار است اخوان المسلمین جایش را پرکند، سرمایه گذاری برای دموکراتیزه کردن چنین کشوری خطرناک خواهد بود.

خب باید از روز اول فکر می‌کردید که تقویت جامعه‌مدنی و نهادهای دموکراتیک در آن کشورها، در آینده شانس بیشتری برای همکاری باقی خواهد گذاشت. خیلی از این جریانات، حال چه یمنی باشید چه بحرینی چه مصری چه لیبیائی و چه سوری، زودتر و راحت‌تر می‌توانستند به نتیجه برسند. به همین دلیل است که سالها من به جهان آزاد و به‌خصوص جهان غرب بارها این را تأکید کردم که شما در این ۳۲ سال موجودیت جمهوری اسلامی تنها دیالوگی که داشتید، با رژیم جمهوری اسلامی و سرکردگانش بود و کوچکترین تلاشی در ایجاد دیالوگ با نیروهای واقعاً آزادی‌خواه و دموکرات نداشته‌اید.

اگر قرار است در ایران چنین اتفاقاتی بیافتد، شما اگر آن بخش را تقویت نکنید، قطعاً خیلی مشکل‌تر خواهد بود برای مردم آزاده‌ی ایران و جامعه‌مدنی ایران که واقعاً بتوانند نهادهای دموکراتیک را در مملکت تقویت کنند، تا خدای ناکرده در کشور ما نیز یک وضعیت خلاء پیش نیآید. البته این را نمی‌گویم چون ایرانی هستم و طبیعتاً ما از خودمان تعریف می‌کنیم، ولی حقیقت این است که ایران را با هیچ کدام از این کشورها نمی‌توان مقایسه کرد. ایران یک تاریخ بسیار پرمحتوایی دارد از نظر تجربیات سیاسی ملت خودش. جامعه‌‌ی بسیار پویایی دارد، بخش مدنی بسیار آن هم بسیار قوی‌تر است.

اما رویدادهای سیاسی در ایران در چند دهه اخیر نتوانست ما را به نتیجه‌ی نهایی این ترقی‌ها و ترقی‌خواهی‌ها، یعنی مفهوم آزادی و دموکراسی، برساند. اما بسیاری از این کشورها ئی را که برخی‌شان حتی موجودیت خارجی یک سده‌ی پیش در جهان نداشتند، نمی‌توان با کشور ایران مقایسه کرد، که چندین قرن سابقه‌ی تمدنی دارد.

بختیارهای تازه را در نسل جدید بجوئید!

شما از خودتان و از ایران صحبت کردید. من بناچار باید کمی به عقب برگردم. این صحبت‌هایی که امروز شما در مورد حکومت سکولار می‌کنید، این همان حرفی است که دکتر شاپور بختیار از همان نخستین روزی که سرکار آمد روی آن تأکید داشت. چرا شما بعد از آمدن به پاریس نتوانستید با او که در واقع حرف امروز شما را دائماً تکرار می‌کرد، به توافق برسید؟ امروز شما صحبت از اتحاد و پیوند و وحدت میان همه نیروها می‌کنید. در حالی که من فکر می‌کنم ملت ایران انتظاری از شما دارد، این که پاسخ دهید چرا آن زمان با فردی که همین حرفها را می‌زد نتوانستید توافق کنید؟

اتفاقاً من با دکتر بختیار توافق داشتم. شما برگردید به ذهنیت خودمان و به آن از نظر فرهنگ سیاسی عقب‌مانده‌ی خودمان نگاه کنید. وگرنه امیدوار بودم که امروز بختیار زنده بود. چون به بختیارها امروز بیش از هر زمانی احتیاج داریم. اما بختیارهای دیروزی که شما جست‌وجو می‌کنید، من امروز در نسل امروزی ایران سراغ دارم، حتی صد برابر بهتر. و از شما دعوت می‌کنم بروید و نسل امروزی ایران را دریابید. نسلی که نه تنها فهمیده مفهوم آزادی چیست، بلکه نسلی است که حاضر به پرداخت بهای رسیدن به آزادی است. نسلی که مفهوم پلورالیسم را جذب کرده است. نسلی که چشم بسته حرف هیچ کسی را قبول نمی‌کند. تحقیق می‌کند، بررسی می‌کند، نقد می‌کند. از خود و دیگری. نسلی که احترام به عقیده‌ی مخالف خودش را قبول دارد و از آن دفاع می‌کند.

درخواست اصلی درخواست آزادی است. درخواست اصلی درخواست حاکمیت است. اما روش کار در مورد کشور ما باید براساس داده‌ها و واقعیات خود ایران باشد. ما که نمی‌توانیم خودمان را با لیبی یا تونس مقایسه کنیم. بنابراین در دیالوگی که هم‌اکنون بین این نیروها و نمایندگان‌شان هست، اتخاذ راهکارهایی است که پاسخگوی خواسته‌های اصلی باشد. براساس متدهایی که در درون کارساز باشد و همین طور ساختارهایی که باید در خارج از ایران برای ادامه‌ی این پیکار، برای هماهنگی، برای رهنمودهای لازم، برای تقسیم کار و برای تعامل و ارتباط و دیالوگ با نهادهای بین‌المللی، حالا چه دولتی چه بخش خصوصی، برای حمایت از این پیکار، و دستیابی به آزادی باید به‌وجود آورد.

شما برای چنین کاری خط قرمزتان تا کجاست؟ خط قرمزی که قبلاً احتمالاً راجع به آن صحبت کرده‌اید. تا کجا پیش می‌روید؟

اولاً خط قرمز مقاله‌ای است که در بلاگ جدید خودم مطرح کرده‌ام. این که مسئله‌ی ما اختلاف نظر به اصطلاح بین یک جمهوری‌خواه و یک مشروطه‌خواه نیست. مسئله‌ی ما خط قرمز بین آزادی‌خواهان است و تمامیت‌خواهان. این یک. خط قرمز دیگر من این است که من به‌هیچ قیمتی حاضر نیستم در هیچ برنامه‌ای که در آن خشونت به‌کار برده شود شرکت کنم. من اعتقاد دارم که تنها از راه نافرمانی مدنی و به دور از خشونت است که می‌توانیم با کمترین هزینه برای جامعه‌مان به یک نتیجه‌ی دموکراتیک برسیم. البته بخش مهمی از این خواسته این است که ما باید معتقد باشیم به اصل عفو عمومی و آشتی ملی.

رضا پهلوی: ایران با هیچ جای دیگر قابل مقایسه نیسترضا پهلوی: ایران با هیچ جای دیگر قابل مقایسه نیستباید معتقد باشیم به لغو حکم اعدام برای همیشه در کشورمان. باید قبول کنیم نیروهایی که دستورگیرنده بودند برای سرکوب، نباید در آینده‌ی ایران مورد مواخذه قرار گیرند و باید شامل این عفو شوند. بیآییم کمیته‌ای را تشکیل دهیم، همان طور که در آفریقای جنوبی ماندلا به‌وجود آورد، برای شناسایی حقیقت، اما بخشش و فراتر رفتن . لااقل اگر به خاطر منافع ملی کشور، بسیاری از خانواده‌هایی که شهید داده‌اند، کشته‌داده‌اند، اعدامی داشته‌اند، قبول کنند که اگر در این میان جبران خسارت‌شان نشده، اما لااقل حقیقت بیان شده باشد. نوعی مرهم تا نهایتاً این فصل سیاه تاریخ کشورمان را ببندد. در هر دوره‌ای که به این کشور و یا شهروندان آن ظلم شده باشد، راه بازگشت را باید به سوی صمیمیت، رفاه، آسایش، و امنیت گشود تا از این فصل عبور کنیم. تا به جای ذهنیتی که فقط خواسته است گریه را به چشم مردم آورد، آینده‌ای داشته باشیم که مردم بتوانند مجدداً خنده بر لب‌های‌شان داشته باشند.

بهترین گزینه: نافرمانی مدنی


آقای رضا پهلوی شما از نافرمانی مدنی به‌عنوان یک شیوه‌ی مؤثر در مقابله با حکومت جمهوری اسلامی صحبت کردید. حال آن‌که برخی از نیروها، نافرمانی مدنی را در مقابله با توان سرکوب‌گری حکومت ناموثر می‌دانند و از راهکارهای نظامی سخن می‌گویند. در صورتی که یک چنین سناریویی متحقق شود و نیروهای خارجی به ایران حمله کنند، شما چه سیاستی را دنبال می‌کنید؟

من مخالف هر نوع مداخله‌ی خارجی در سناریوی آینده‌ی ایران هستم. به چند دلیل. اولاً کارساز نخواهد بود. دوماً هزینه‌اش بسیار برای مملکت ما بالا خواهد بود. سوماً فاقد هر نوع مشروعیت درانظارعمومی کشور خودمان خواهد بود و باز ریش سرنوشت خودمان را، گرچه شاید آزاد شویم، گرو همان نیروهای در واقع نجات‌بخش خواهد بود، برای همیشه. آیا ما می‌خواهیم واقعاً سرنوشت کشورمان را مجدداً نیروهای خارجی تعیین کنند؟

همان طور که گفتم، من پوزیسیونم مشخص است و این یک پیشنهادی است که به هم‌میهنانم می‌دهم، در مقابل گزینه‌های دیگر. اما تعهد من صرفاً در این رابطه است و تا آنجا که به من مربوط می‌شود تعهد من، قرارداد من با هم‌میهنانم در این راستا است. حالا انتخاب با خودشان است. البته صد گزینه‌ی دیگر هم هست. بروید دنبال کودتا، بروید دنبال جنگ چریکی، بروید دنبال حمله نظامی. بله، این آلترناتیوها هم محتمل است. ولی من دنبالش نیستم، به‌هیچ عنوان مدافعش نیستم و آنچه گفتم و پوزیسیون من است، به نظر من کاملاً شفاف و روشن بیان‌شده است.

حقوق برابر برای همه اقوام

شما از جنبش فراگیر اعتراضی صحبت کردید. شکل گرفتن یک جنبش فراگیر در ایران زمانی ممکن است که اقلیت‌های قومی، زبانی و دینی نیز در این جنبش مشارکت داشته باشند. به نظر شما، چه راهکاری می‌تواند در جلب و همگرایی این اقلیت‌ها با جنبش اعتراضی موثر واقع شود؟

اگر برنامه‌ی پیشنهادی آزادی‌خواهان امروز ایران این باشد، که برسیم به تضمین برابری کامل هر شهروند ایرانی در مقابل قانون، که هیچ نوع تبعیضی علیه هیچ شهروندی دارای هر قومیت، مذهب یا اندیشه‌ی سیاسی، اعمال نشود، تضمین‌اش در مبتنی کردن قانون اساسی آینده‌ی کشور است بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر.

و در این بحث که میزان تمرکز یا عدم تمرکز حکومت برای دموکراتیک‌تر شدن مسائل و تا حدودی خودگردانی‌های محلی را هم مورد نظر قرار دهیم مجلس مؤسسان آینده‌ی کشور روی این مسائل باید نظرپردازی کند. تا نهایتاً هم‌میهنان‌مان بتوانند یک تصمیم بسیار مشخصی را بر مبنای پیشنهادات بحث شده اتخاذ کنند. در این راستا است که ما می‌توانیم به حداکثر ممکن خواسته‌های گروه‌بندی‌ها یا تشکل‌ها چه اجتماعی چه سیاسی کشورمان، در قالب یک نظام دموکراتیک پارلمانی برسیم.

من فکر می‌کنم مهم‌ترین مسئله‌ای که در همه جهان هم به اثبات رسیده این است که دموکراسی بدون جدایی مشخص دین از دولت امکان پذیر نخواهد بود. این به مفهوم ستیز با مذهب و خواسته‌های مذهبی نیست. حکومت مذهبی اساساً ثابت شده، دلیل واضح آن را هم در ایران امروز می‌بینیم، نمی‌تواند پاسخگوی یک آینده‌ی دموکراتیک و عدالت اجتماعی و برابری حقوقی باشد بین انسانها. این کاملاً مشخص شده است.

آقای رضا پهلوی، آیا شما حاضرید در صورت شرایط موجود و لازم خودتان را کاندید ریاست جمهوری در ایران کنید؟

اصلاً مسئله‌ی ما در حال حاضر تشکیل حکومت نیست که بخواهیم در شکلش بحث کنیم. شما دارید سئوالی را طرح می‌کنید که کمک به اتحاد اپوزیسیون نمی‌کند. تنها رسالتی که من امروز برای خودم می‌شناسم، و وظیفه‌ی میهنی و سیاسی من است به‌عنوان شخصیتی که مردم ایران از نظر بُرد و توانمندی یک سرمایه‌ی سیاسی دارد در جهتی خرج می‌کند یک چیز بیشتر نیست، و آن رسیدن به آن روزی است که مردم ایران بتوانند در آزادی کامل بروند به صندوق‌های رأی و در تصمیم‌گیری نسبت به آینده‌ی خودشان، از محتوای نظام بگیرید تا شکل نهایی‌اش، نظر دهند.

آن روز خط پایانی وظیفه‌ی امروزی من است. فردا مردم ایران باید تصمیم گیرند که مثلاً فرض کنید آیا می‌خواهیم شخص رضا پهلوی کاره‌ای باشد یا نباشد و یا در چه قالبی. اصلاً دغدغه‌ی من آن نیست. مسئله‌ی امروزی ما نجات کشور است. مسئله‌ی امروزی ما رسیدن به دموکراسی است. مسئله‌ی ما کشوری است که در آن هر روز نقض حقوق بشر می‌شود و اصلاً دموکراسی موجود نیست.

تا زمانی که ما نتوانیم در کشورمان فضای باز سیاسی ایجاد کنیم، چه طور می‌خواهیم افکارعمومی را بسنجیم. مهم‌ترین قدمی که می‌توانیم برداریم، هرچه زودتر رسیدن به این فضا است. این مسائل دیگر مربوط به این که چه کسی طرفدار کدام شکل نظام هست، نیست. والله نیست. بیآیید اول به آن آزادی برسیم، بعد بپردازیم به مراحل بعدی. ما هنوز خانه را نساخته، می خواهیم دعوا سر رنگ موکت و کاغذ دیواری کنیم، اصل قضیه را نفهمیدیم.

کاملاً درست است. ما سئوالاتی را مطرح می‌کنیم که مردم در واقع دل‌شان می‌خواهد پاسخ‌هایش را از زبان شما بشنوند.

البته. گفته‌ی من را شخصی نگیرید.

ممنون از وقتی که به ما دادید.

با آرزوی پیروزی برای تمام آزادی‌خواهان ایران.


گفت‌وگوکنندگان: دکتر جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی صدای آلمان و الهه خوشنام

l